اشعار دو بیتی پروین اعتصامی (زیباترین شعر دو بیتی از پروین اعتصامی)
پروین اعتصامی پرآوازه ترین شاعر زن ایرانی است که از خانواده ای سرشناس بود و نزد بزرگانی چون دهخدا و ملک الشعرای بهار سرودن را آغاز کرد. به مناسبت سالروز بزرگداشت پروین اعتصامی در روز 25 اسفند ماه، تعدادی از اشعار دو بیتی پروین اعتصامی را برای شما عزیزان جمع اوری نموده ایم که امیدواریم مورد استفاده شما قرار بگیرد.
همچنین دوبیتی های زیبا برای دوست مناسب کپشن اینستاگرام را از دست ندهید.
شعرهای دو بیتی پروین اعتصامی
در ادامه می توانید زیباترین دو بیتی های پروین اعتصامی را مطالعه کنید:
دو بیتی از پروین اعتصامی
با قضا، چیره زبان نتوان بود
که بدوزند، گرت صد دهن است
دل پاکیزه، بکردار بد آلوده مکن
تیرگی خواستن، از نور گریزان شدن است
*..*..*..*
شعر دو بیتی پروین اعتصامی
ای خوشا مستانه سر در پای دلبر داشتن
دل تهی از خوب و زشت چرخ اخضر داشتن
نزد شاهین محبت بی پر و بال آمدن
پیش باز عشق آئین کبوتر داشتن
*..*..*..*
دو بیت از شعرهای پروین اعتصامی
هر بلائی کز تو آید نعمتی است
هر که را رنجی دهی آن راحتی است
زان به تاریکی گذاری بنده را
تا ببیند آن رخ تابنده را
*..*..*..*
یک شعر دو بیتی از پروین اعتصامی
آنکس که همنشین خرد شد، ز هر نسیم
چون پر کاه بی سر و سامان نمیشود
دین از تو کار خواهد و کار از تو راستی
این درد با مباحثه درمان نمیشود
*..*..*..*
یه شعر دو بیتی از پروین اعتصامی
گر که منظور تو زیبائی ماست
هر طرف چهرهٔ زیبائی هست
پا بهرجا که نهی برگ گلی است
همه جا شاهد رعنائی هست
*..*..*..*
شعر دو بیتی از پروین اعتصامی، بسیار زیبا
بی رنج، زین پیاله کسی می نمیخورد
بی دود، زین تنور بکس نان نمیدهند
تیمار کار خویش تو خودخور، که دیگران
هرگز برای جرم تو، تاوان نمیدهند
*..*..*..*
دو بیتی پروین اعتصامی
فرصتی را که بدستست، غنیمت دان
بهر روزی که گذشتست چه داری غم
زان گل تازه که بشکفت سحرگاهان
نه سر و ساق بجا ماند، نه رنگ و شم
*..*..*..*
دو بیت شعر از پروین
چو آب روان خوش کن این مرز و بگذر
تو مانند آبی که اکنون به جوئی
نکو کار شو تا توانی، که دائم
نمانداست در روی نیکو، نکوئی
*..*..*..*
دو بیت شعر از پروین
رهائیت باید، رها کن جهانرا
نگهدار ز آلودگی پاک جانرا
بسر برشو این گنبد آبگون را
بهم بشکن این طبل خالی میانرا
*..*..*..*
شعری از پروین اعتصامی، دو بیتی زیبا
دلت هرگز نمی گشت این چنین آلوده و تیره
اگر چشم تو می دانست شرط پاسبانی را
متاع راستی پیش آر و کالای نکوکاری
من از هر کار بهتر دیدم این بازارگانی را
*..*..*..*
یک شعر کوتاه از پروین اعتصامی
ای دوست، تا که دسترسی داری
حاجت بر آر اهل تمنا را
زیراک جستن دل مسکینان
شایان سعادتی است توانا را
*..*..*..*
شعر کوتاه دو بیتی از پروین اعتصامی
علم سرمایهٔ هستی است، نه گنج زر و مال
روح باید که از این راه توانگر گردد
نخورد هیچ توانگر غم درویش و فقیر
مگر آنروز که خود مفلس و مضطر گردد
*..*..*..*
دو بیت شعر پروین اعتصامی
به چراغ دل اگر روشنی افزائی
جلوهٔ فکر تو از خور شود افزونتر
دامنت را نتواند که بیالاید
هیچ آلوده، گرت پاک بود گوهر
*..*..*..*
یک شعر دو بیتی از پروین اعتصامی
لانه بسی تنگ و دلم تنگ نیست
بس هنرم هست، ولی ننگ نیست
کار خود، ای دوست نکو می کنم
پارگی وقت رفو می کنم
اشعار عاشقانه هوشنگ ابتهاج (مجموعه شعرهای عاشقانه هوشنگ ابتهاج)
مجموعه دو بیتی های پروین اعتصامی
بی رنج، زین پیاله کسی می نمیخورد
بی دود، زین تنور بکس نان نمیدهند
تیمار کار خویش تو خودخور، که دیگران
هرگز برای جرم تو، تاوان نمیدهند
*..*..*..*
هر کسی را وظیفه و عملی است
رشتهای پود و رشتهای تار است
وقت پرواز، بال و پر باید
که نه این کار چنگ و منقار است
*..*..*..*
ای دوست، مجازات مستی شب
هنگام سحر، سستی خمار است
آنکس که از این چاه ژرف تیره
با سعی و عمل رست، رستگار است
*..*..*..*
ز خواب جهل، بس امسال ها که پار شدند
خوش آن که بیهده امسال خویش پار نکرد
روا مدار پس از مدت تو گفته شود
که دیر ماند فلانی و هیچ کار نکرد
*..*..*..*
دیده های عقل، گر بینا شوند
خود فروشان زودتر رسوا شوند
دزد زر بستند و دزد دین رهید
شحنه ما را دید و قاضی را ندید
*..*..*..*
بهای زندگی زین بیشتر بود
اگر یک دیده صاحب نظر بود
منه بر دست دیو از سادگی دست
کدامین دست را بگرفت و نشکست
*..*..*..*
ای دوست، تا که دسترسی داری
حاجت بر آر اهل تمنا را
زیراک جستن دل مسکینان
شایان سعادتی است توانا را
*..*..*..*
هزار قرن ندیدن ز روشنی اثری
هزار مرتبه بهتر ز خویشتن دیدن
هوای نفس چو دیویست تیره دل، پروین
بتر ز دیو پرستی است، خود پرستیدن
*..*..*..*
فرصتی را که بدستست، غنیمت دان
بهر روزی که گذشتست چه داری غم
زان گل تازه که بشکفت سحرگاهان
نه سر و ساق بجا ماند، نه رنگ و شم
*..*..*..*
چو زخم کارگر آمد چه سر، چه سینه، چه پای
چو سال عمر تبه شد چه یک، چه صد، چه دویست
هزار کوه گرت سد ره شوند برو
هزار ره گرت از پا درافکند بایست!
*..*..*..*
گر نمی خواهی در آتش سوختن
بایدت اندرز ما آموختن
دام ها بینم به راه تو نهان
رفتنت باشد همان، مردن همان
*..*..*..*
ای دوست، تا که دسترسی داری
حاجت بر آر اهل تمنا را
زیراک جستن دل مسکینان
شایان سعادتی است توانا را
*..*..*..*
به جرم یک دو صباحی نشستن اندر باغ
هزار قرن در آغوش خاک باید خفت
خوش ان کسیکه چو گل، یک دو شب به گلشن عمر
نخفت و شبرو ایام هر چه گفت، شنفت
معروف ترین اشعار و سخنان شهاب الدین سهروردی، شیخ اشراق
دو بیتی پروین اعتصامی
چو آب روان خوش کن این مرز و بگذر
تو مانند آبی که اکنون به جوئی
نکو کار شو تا توانی، که دائم
نمانداست در روی نیکو، نکوئی
*..*..*..*
اي خوش از تن کوچ کردن، خانه در جان داشتن
روی مانند پری از خلق پنهان داشتن
همچو عیسی بی پر و بی بال بر گردون شدن
همچو ابراهیم در آتش گلستان داشتن
*..*..*..*
هجوم فتنههاي آسمانی
مرا آموخت علم زندگانی
نگردد شاخک بی بن برومند
ز تو سعی و عمل باید، ز من پند
*..*..*..*
شالوده کاخ جهان بر آب است
تا چشم به هم برزنی خراب است
ایمن چه نشینی در این سفینه
کاین بحر، همیشه در انقلاب است
*..*..*..*
آنکس که همنشین خرد شد، ز هر نسیم
چون پر کاه بی سر و سامان نمی شود
دین از تو کار خواهد و کار از تو راستی
این درد با مباحثه درمان نمیشود
*..*..*..*
فلک، اي دوست، ز بس بیحد و بیمر گردد
بد و نیک و غم و شادی همه ی آخر گردد
ز قفای من و تو، گرد جهان را بسیار
دی و اسفند مه و بهمن و آذر گردد
*..*..*..*
چشمت به خط و خالِ دلفریب است
گوشَت به نوای دف و رباب است
تو بی خود و ایام در تکاپو است
تو خفته و ره پر ز پیچ و تاب است
*..*..*..*
ما را غمی ز فتنه باد سموم نیست
در پیش خار و خس، چه زمستان، چه نوبهار
با جور و طعن خارکن و تیشه، ساختن
بهتر ز رنج طعنه شنیدن هزار بار
*..*..*..*
از مهر دوستان ریاکار خوشتر است
دشنام دشمنی که چو آئینه راستگوست
آن کیمیا که می طلبی، یار یکدل است
دردا که هیچگه نتوان یافت، آرزوست
*..*..*..*
تو توانا شدی ای دوست که باری بکشی
نه که بر دوش گرانبار نهی باری چند
افسرت گر دهد اهریمن بدخواه، مخواه
سر منه تا نزنندت بسر افساری چند
*..*..*..*
چرخ را عادت دیرین این بود
که به افتاده نظر کمتر کرد
من، سیه روز نبودم ز ازل
هر چه کرد، این فلک اخضر کرد
*..*..*..*
تقویم عمر ماست جهان هر چه می کنیم
بیرون ز دفتر کهن سال و ماه نیست
سختی کشی ز دهر، چو سختی دهی به خلق
در کیفر فلک، غلط و اشتباه نیست
*..*..*..*
لانه بسی تنگ و دلم تنگ نیست
بس هنرم هست، ولی ننگ نیست
کار خود، ای دوست نکو می کنم
پارگی وقت رفو می کنم
*..*..*..*
چنین است مزدوری نفس دون
بریزند خونت، بریزی چو خون
مرو زین ره سخت با پای سست
مکُش چون که خون را به جز خون نشست
دو بیتی های عاشقانه پروین اعتصامی
اي خوشا مستانه سر در پای دلبر داشتن
دل تهی از خوب و زشت چرخ اخضر داشتن
نزد شاهین محبت بی پر و بال آمدن
پیش باز عشق آئین کبوتر داشتن
*..*..*..*
گمان میکردم اي یار دلارای
که از سعی تو باشم پای بر جای
چرا پژمرده گشت این چهر شاداب
چه شد کز من گرفتی رونق و آب
*..*..*..*
کاش آن فرصت که پیش از ما شتافت
می توانستیم آن را باز یافت
دیده دل کاشکی بیدار بود
تا کمند دزد بر دیوار بود