دانلود دکلمه زیبای مرگ پایان کبوتر نیست خسرو شکیبایی (شعر سهراب سپهری)

این مطلب رو با دوستان خود به اشتراک بگذارید

مرگ پايان كبوتر نيست.
مرگ وارونه يك زنجره نيست.
مرگ در ذهن اقاقي جاري است.
مرگ در آب و هواي خوش انديشه نشيمن دارد

صدای فراموش نشدنی خسرو شکیبایی با اشعار ماندگار سهراب سپهری تلفیقی زیبا برای حس آرامش است. در این پست دانلود آهنگ مرگ پايان كبوتر نيست با صدای خسرو شکیبایی را تقدیم حضورتان می نماییم.

دانلود دکلمه ماه بالای سر آبادی است خسرو شکیبایی

دانلود دکلمه شعر زیبای مرگ پایان کبوتر نیست سهراب سپهری با صدای خسرو شکیبایی

»برای دانلود دکلمه شعر زیبای مرگ پایان کبوتر نیست خسرو شکیبایی روی لینک زیر کلیک نمایید«

دانلود دکلم مرگ پایان کبوتر نیست خسرو شکیبایی

متن شعر زیبای مرگ پایان کبوتر نیست سهراب سپهری

بد نگوييم به مهتاب اگر تب داريم

ديده ام گاهي در تب ، ماه مي آيد پايين،

مي رسد دست به سقف ملكوت

ديده ام، سهره بهتر مي خواند

گاه زخمي كه به پا داشته ام زير و بم هاي زمين را به من آموخته است.

گاه در بستر بيماري من، حجم گل چند برابر شده است.و فزون تر شده است ،

 قطر نارنج ، شعاع فانوس

و نترسيم از مرگ

مرگ پايان كبوتر نيست.

مرگ وارونه يك زنجره نيست.

مرگ در ذهن اقاقي جاري است.

مرگ در آب و هواي خوش انديشه نشيمن دارد.

مرگ در ذات شب دهكده از صبح سخن مي گويد.

مرگ با خوشه انگور مي آيد به دهان.

مرگ در حنجره سرخ – گلو مي خواند.

مرگ مسئول قشنگي پر شاپرك است.

مرگ گاهي ريحان مي چيند.

مرگ گاهي ودكا مي نوشد.

گاه در سايه است به ما مي نگرد.

و همه مي دانيم ريه هاي لذت ، پر اكسيژن مرگ است

در نبنديم به روي سخن زنده تقدير كه از پشت چپر هاي صدا مي شنويم.

پرده را برداريم :

بگذاريم كه احساس هوايي بخورد.

بگذاريم بلوغ ، زير هر بوته كه مي خواهد بيتوته كند.

بگذاريم غريزه پي بازي برود

كفش ها را بكند، و به دنبال فصول از سر گل ها بپرد.

بگذاريم كه تنهايي آواز بخواند.چيز بنويسد.به خيابان برود.

ساده باشيم.

تکست شعر زیبای مرگ پایان کبوتر نیست سهراب سپهری

ساده باشيم چه در باجه يك بانك چه در زير درخت.

كار ما نيست شناسايي “راز” گل سرخ ،

 كار ما شايد اين است كه در “افسون” گل سرخ شناور باشيم.

پشت دانايي اردو بزنيم.

دست در جذبه يك برگ بشوييم و سر خوان برويم.

صبح ها وقتي خورشيد ، در مي آيد متولد بشويم.

هيجان ها را پرواز دهيم.

روي ادراك فضا ، رنگ ، صدا ، پنجره گل نم بزنيم.آسمان را بنشانيم ميان دو هجاي “هستي”.

ريه را از ابديت پر و خالي بكنيم.

بار دانش را از دوش پرستو به زمين بگذاريم.

نام را باز ستانيم از ابر،از چنار، از پشه، از تابستان.روي پاي تر باران به بلندي محبت برويم.

در به روي بشر و نور و گياه و حشره باز كنيم.

كار ما شايد اين است

 كه ميان گل نيلوفر و

 قرن پي آواز حقيقت بدويم

دانلود دکلمه شعر سهراب سپهری با صدای خسرو شکیبایی

نظرات