متن زیبا درباره قاصدک
گل های قاصدک معمولا سفید، بسیار زیبا و ظریف هستند. شما هم وقتی قاصدک می بینید، یک آرزو کرده و سپس گل های آن را فوت می کنید؟ من که هر زمان قاصدکی می بینم، ناخودآگاه در دل آرزویی می کنم و سپس گل های قاصدک آن را فوت می کنم تا آرزویم به خدا برسد و آن را برآورده کند. این باور از کودکی در ذهن ما باقی مانده است و هر بار با دیدن قاصدک، به فکر آرزو کردن و فوت کردن گل ها آن می افتیم. در این پست مجموعه متن زیبا درباره قاصدک به شما ارائه می شود که می توانید از آن ها به عنوان کپشن راجب قاصدک استفاده کنید. با ما همراه باشید.
متن زیبا درباره گل قاصدک
متن زیبا درباره قاصدک
قاصدک ها را دیدم
اما خبری از تو نبود
دستانشان خالی از تو بود
کجا مانده ای
کجا ایستاده ای با خیالت حرف می زنی
کجا قدم هایت را می شماری
کجا سر دو راهی سر می دوانی
کجا آوازت را سر می دهی
قاصدک ها را بال می دهد باد
با زمزمه هایی که حتی به گوش دیوار می رسد
این رویای من است که جای تو را میان گل های باغ باز می کند
متن زیبا درباره ی قاصدک
انتظار خبری نیست مرا
نه ز یاری نه ز دیار و دیاری باری
برو آن جا که بود چشمی و گوشی با کس
برو آن جا که تو را منتظرند
قاصدک
در دل من همه کورند و کرند….
متن عاشقانه در مورد قاصدک
قاصد شرمنده از قاصدک آرزو
باخبر از پرپر شدن بال خیال
و غرق از عرق غم؛
بر جبین عشق
طبل ماتم می کوبد،
های های آشنا…
می نشیند بر گوش غریب
دست به دامان که شوی..؟
معرفت عشق؛
دست در دست کوچ ابدی
بگریخت از خانه ی دوست،
لیکن ای حضرت یار
عشق بی تمنا
باشد مراد زنگ دل عشاق….
متن درباره قاصدک
با خودم قرار گذاشته ام ، به وقت تمام بی خیالی ها ، توی تمام کافه ها ، خیابان ها ، کتابفروشی ها …
خودم را به صرف انواع قهوه و نوشیدنی و موسیقی و شعر ؛ دعوت کرده ام و به قدم زدن روی تمام سنگ فرش های پیاده روهای این شهر …
قرار گذاشته ام با خودم و با آسمان و با ابرها ،
که رهاتر از همیشه در آسمان های خیال ، پرواز کنم و در آغوش ابرهای آرامش ، بخوابم .
و بخندم ،
و آرام باشم …
قرار گذاشته ام با کبوترها ، گربه ها ، گنجشک ها ،
با برگ ها ، با قاصدک ها ، با گل ها …
قرار گذاشته ام آنقدر برای خودم باشم که هر جای زندگی که دلم گرفت ؛ با مرورِ حالِ خوب این روزهایم بخندم ،
و هر جا که کم آوردم ؛ بی معطلی با خودم توی کافه ای ، خیابانی ، چیزی ، قرار بگذارم …
متن درباره قاصدک بهاری
تمام پروانه ها قاصدک بودند
به هر قاصدکی
راز چشمان تو را گفتم
پروانه شد
تمام پروانه ها
ادای چشمان تو را
درمی آورند
چون بغض مرا دوست دارند
متن درباره قاصدك
مثل انتشار یک شایعه در روزنامه ای کثیر الانتشار؛
مثل آبروی ریخته شده؛
مثل قاصدکی معلق در هوا؛
دوست داشتنت از دستم در رفته است
و دیگر
هیچ چیز مثل قبل نخواهد شد …
متن در مورد قاصدک ها
چشم اشکبارم خیره بر دیوار
قاب عکسی که داشت می خندید
منم آن آدمی که بی حوا
شد به دنیای سیب ها تبعید
لعنتم بر زبان تلخی که
بگذاری روی غصه اش تشدید
راوی ما کلاغ قصه شد و
خبر خوش ز قاصدک نرسید …
متن خاص در مورد قاصدک
باید امروز حواسم باشد
که اگر قاصدکی را دیدم ،
آرزوهایم را
بدهم تا برساند به خدا ،
به خدایی که خودم می دانم ،
نه خدایی که برایم از خشم ،
نه خدایی که برایم از قهر،
نه خدایی که برایم ز غضب ساخته اند .
به خدایی که خودم می دانم ،
به خدایی که دلش پروانه است ،
و به مرغان مهاجر هر سال راه را می گوید،
و به باران گفته است باغ ها تشنه شدند ،
و حواسش حتی
به دل نازک شب بو هم هست،
که مبادا که ترک بردارد ،به خدایی که خودم می دانم …
متن در مورد قاصدک
می نشینم اینک لب ایوان سکوت
قاصدک ها جاری ، من به دنبال یکی
چشم راهم اما خبری از دل اوست
قاصدک جان تو بگو
تا جست زنم خنده کنان بر حیاط فریاد
ای صبا باد ملایم تو بیا
قاصدک ها را تو بگو
که بیایند به شادی
ای طبیعت تو ببر
که در این آوارگی
که در این بی تابی
دل تابم رفته
که به تنگ آمده ام
متنی در مورد قاصدک
شب آرزوهاست
قاصدکی به دست باد دادم
و عهد بسته ام تا رسیدنش به مقصد
برایت دعا بخوانم!
نگاهت به آسمان باشد چرا که من
بهترین آرزوها را برایت به قاصدک سپردم
تا به خدا برساند……
متن عاشقانه واسه قاصدک
میدانم !
بعد از رفتنت خواب مرا هم ندیده ای
چه برسد به این که بیادم باشی
ولی من همان دیوانه ی سابقم
هنوز هم تا گل قاصدکی را می بینم به یاد تو فوتش میکنم و به باد می گویم او را به دست تو برساند
هر سال سبزه ی عید گره میزنم
قبل از هر فالی آمدنت را نیت می کنم
هنوز آن کادوی چند سال پیشت را دارم
هر سال که تولدم می شود ، کاغذ کادویش را عوض می کنم و از طرف تو بخودم تقدیمش می کنم !
روز عشق به همان کافه میروم
یاد گرفته ام چطور بی تو ، با تو باشم
متن ادبی درباره قاصدک
یک دقیقه حال خوب و خستگی درکن !
لحظه های زندگی همانند قاصدک هایی هستند که با یک دم و بازدمِ ما به هوا می روند لحظه های زندگی را دریابیم و مثل کودکی خوش باور ، آرزوهای مان را در گوشش نجوا کنیم، قدر لحظه ها را بدانیم …مبادا که گذر عمر، قاصدک های لحظه های مان را به باد فنا دهد.
متن پیام در مورد قاصدک
زخم های این خانه را چه چیز التیام خواهد بخشید!؟
جز بوسه های تو!؟
بال های قاصدک را که به زیر اتش خاکستر کشیدی
بافه های سرخ، رنگ باختند ،
پروانه در آتش شد و پّرِ مذابش به زیر ریخت.
از ناودان دل که سرریز می شد
می خراشید و زخم می زد!
زخم های این خانه را چه چیز التیام خواهد بخشید!؟
جز بوسه های تو !؟
متن کوتاه زیبا در مورد قاصدک
زندگی مانند قاصدک است
هرچه بیشتر در دستانت نگه داری
بیشتر خرد می شود
اما زمانی که رهایش کنی
شروع به پرواز خواهد کرد
خدا را چه دیدی
شاید هم روزی
همان قاصدک خوش خبر معروف
خبر آمدنت را برایم بیاورد!…
شعر در مورد قاصدک و آرزو
تو فروغ آرزوهای منی
تو را دست کدامین قاصدک بسپارم..؟.
که برآورده شوی…
و عشق را
تا بی نهایت تا خدا ..تا بوسه ی پروانه ها
در میان قلبم
عاشقانه
ادامه دار کنی ….
قاصدک !
شعر مرا از بر کن..
برو آن گوشه ی باغ..
سمت آن نرگس مست…
و بخوان در گوشش…
و بگو باور کن…
یک نفر یاد تو را…
دمی از دل نبرد……
بعضی وقتا باید قاصدک باشی
بشی قاصد آرزوی آدم ها یا اصلا بشی
پله ای واسه رسیدن به آرزوهاشون
اون وقت محال ممکنه خدا آرزوهاتو ببینه
و تو سبد براورده شده ها نچینه
شعر در مورد قاصدک خوش خبر
دلم آن قاصدک سفید رنگ را می خواهد
که ارزویت کنم……..!!! آن را دست باد بسپارم
خدا را چه دیدی؟!شاید این قاصدک خوش خبر سر از کوچه شما در اورد…
دوره می گردم
مثل یک قاصدک
کوی به کوی
بام به بام
لعنتی!
پس تو بر بام کدام خانه رخت عصر جمعه را پهن خواهی کرد؟…
قاصدک با من بگو صدای قدم هایش نزدیک است
با من از آمدنش سخن بگو
تا یاس من جای خود را به امید دهد
و رویاها و آرزوهایم هم چنان بیدار بمانند
در گوش قاصدک خواندم
دوستت دارمبا هرم نفسهایم پرواز کرد
هوا پر شداز عطر دوست داشتنت
و من دوباره عاشقت شدم …️
لحظه ها متوقف شده بودند، با چشم هایی که از اشک تر بودند در انتظارت بودم قاصدک …
خوش خبری ات به فریادم رسید و مهتاب را به آسمان شب من هدیه کرد
زیبایی را در قاصدک جستجو کن
که چگونه به آرامی
از خورشید طلایی به ماه نقره ای تغییر می کند
متن در مورد قاصدک غمگین
پاییز از دلشوره های دخترش هرسال غمگین است
اشکی که می ریزد برای آذرش برگونه آذین استبادی وزید و قاصدک با شاخه ای از دردهایش گفت
زردی هر برگی که می افتد زمین داروی تسکین است…
متن در مورد قاصدک آرزوها
بعضی وقتا باید قاصدک باشی
بشی قاصد آرزوی آدم ها یا اصلا بشی پله ای واسه رسیدن به آرزوهاشون
اون وقت محال ممکنه خدا آرزوهاتو ببینه و تو سبد براورده شده ها نچینه
نمی دانم چند عاشق
آرزوی نگاهت را در قاصدک ها
به امانت سپرده اند
که به هر قاصدک که می رسم
از نگاهت سرشار است
چه کسی می دانست قاصدک ها
بعد از فوت کردن به کجا می روند
این همه آرزو به آسمان فرستادن و دست خالی برگشتن طبیعی نیست ……
عاشقانه هایم را …
گوشه ی ایوان بهار می گذارم…!
شاید!
قاصدکی،
احساس را
به تماشا بنشیند…!
لبخند بزن که زندگی در گذر است …
بر شانه ی صبح، قاصدک خوش خبر استمی گفت نسیم کوچه گردی دیروز
بانوی بهار از همه خوشبخت تر است…
در پایان شعر درباره قاصدک اخوان ثالث را تقدیم شما می کنیم:
قاصدك ! هان ، چه خبر آوردي ؟
از كجا وز كه خبر آوردي ؟
خوش خبر باشي ، اما ،اما
گرد بام و در من
بي ثمر مي گردي
انتظار خبري نيست مرا
نه ز ياري نه ز ديار و دياري باري
برو آنجا كه بود چشمي و گوشي با كس
برو آنجا كه تو را منتظرند
قاصدك
در دل من همه كورند و كرند
دست بردار ازين در وطن خويش غريب
قاصد تجربه هاي همه تلخ
با دلم مي گويد
كه دروغي تو ، دروغ
كه فريبي تو. ، فريب
قاصدك
هان،
ولي … آخر … اي واي
راستي آيا رفتي با باد ؟
با توام ، آي! كجا رفتي ؟ آي
راستي آيا جايي خبري هست هنوز ؟
مانده خاكستر گرمي ، جايي ؟
در اجاقي طمع شعله نمي بندم خردك شرري هست هنوز ؟
قاصدك
ابرهاي همه عالم شب و روز
در دلم مي گريند