سخنان زیبا از افلاطون

افلاطون اولین متفکر یا نویسندهای نبود که باید واژهی فیلسوف را به آن اطلاق کرد. اما او به سطحی از خوداگاهی دست یافته بود که میتوانست به راحتی فلسفه را منتقل کند و جریانهای فکری رایج در آن را دستخوش تغییر و دگرگونی نماید. در این مقاله، بهترین جملات و سخنان افلاطون در زمینههای مختلف جمعآوری شده است. پس، با مینویسم همراه باشید.
جملات کوتاه از افلاطون
نادیده گرفتن، ریشههای کارهای شیطانی است.
تعجب شروع فلسفه است.
برتری یک هدیه نیست بلکه مهارتی است که با تمرین به دست میآید.
بزرگترین جریمه برای نپذیرفتن یک قانون، تحت حاکمیت یک فرد پستتر از خود درآمدن است.
دانش، غذای روح است.
اولین و بهترین پیروزی، پیروز شدن بر خود است.
یک سگ دارای روح یک فیلسوف است.
لذت، طعمهای از گناه است.
زمان، تصویر متحرک واقعیت است.
من سعی میکنم فکر کنم، مرا با حقایق گیج نکنید.
حقیقت را از کودکان بشنوید.
نوشتن، هندسهی روح است.
مرگ، بدترین اتفاقی نیست که برای انسان میافتد.
کسی که دوست دارد به کشورش خدمت کند، نهتنها باید توانایی فکر کردن بلکه عمل کردن را نیز داشته باشد.
کسانی که داستان میگویند، بر جامعه حاکم هستند.
فکر کردن: صحبت کردن روح با خود.
شما نباید به انسانها بیشتر از حقیقت بها دهید.
انسانهای عاقل حرف میزنند زیرا چیزی برای گفتن دارند؛ افراد احمق حرف میزنند زیرا باید چیزی بگویند.
آغاز مهمترین بخش از کار است.
من عاقلترین انسان زنده هستم چراکه یک چیز را میدانم و آن این است که هیچ چیزی را نمیدانم.
سخنان انگیزشی افلاطون
چراکه پیروزی انسان بر خود، بزرگترین و اولین پیروزی هر انسان است.
ایدهها منشا همه چیز هستند.
زمانی که دست از دنبال کردن علائق خود میکشم، توسط ترسهایم هدایت خواهم شد.
مهربان باش چراکه مبارزه کردن با هر کسی که ملاقات می کنید، سختتر است.
هیچ چیزی بدون کشمکش زیبا نیست.
مسیری که در آن آموزش آغاز میشود، آیندهی انسان را میسازد.
شجاعت یعنی دانستن این که نباید ترسید.
آموزش موسیقی، بهترین ابزار است زیرا ریتم و هارمونی، مسیرش درون روح را پیدا میکند.
انسانهایی که نمیدانند، باید از کسانی که میدانند، یاد بگیرند.
برای این که انسان در زندگی موفق شود، خداوند دو ابزار در اختیارش گذاشته است: آموزش و فعالیت فیزیکی. نه جدا از هم، یکی برای روح و دیگری برای بدن بلکه برای هر دو. با استفاده از این دو ابزار، انسان میتواند به کمال دست پیدا کند.
اگر از زنان انتظار میرود تا همان کار مردان را انجام دهند، باید همان را به آنها آموزش داد.
زمانی که مالیات بر درآمد وجود دارد، انسان عادل بیشتر پرداخت میکند و انسان بیانصاف مقدار کمتری از درآمدش را پرداخت میکند.
کمبود فعالیت، شرایط خوب هر انسان را خراب میکند.
هیچ کسی نباید صاحب فرزند شود اگر نمیتواند تا پایان آموزش و طبیعت فرزندانش استقامت کند.
اگر لازم بود تا بین اشتباه کردن یا رنج کشیدن انتخاب کنم، رنج کشیدن را ترجیح میدهم.
تحصیلات یعنی آموزش انجام کار درست به کودکان.
بزرگترین ثروت، زندگی کردن با رضایت با کوچکترین چیزهاست.
شخصیت، یک عادت ساده است که برای مدتها ادامه مییابد.
سختی در اجتناب از مرگ نیست بلکه در پرهیز از بیانصافی است زیرا آن سریعتر از مرگ رخ میدهد.
زندگی بدون بررسی، ارزش زنده بودن را ندارد.
زیبایی سبک و هارمونی و شکوه و ریتم خوب به سادگی بستگی دارد.
او نمیتواند به من صدمه بزند زیرا فکر نمیکنم که یک انسان بد بتواند به یک انسان خوب صدمه بزند.
اجازه دهید که سخنران، حقیقت را بگوید و قاضی، عادلانه قضاوت کند.
دیوانگی عشق، زیباترین نعمت است.
مهم نیست چقدر سخت با تاریکی مبارزه کنید، هر روشنایی دارای سایه است، و هر چه بیشتر به روشنایی نزدیک شوید، سایه تاریکتر خواهد شد.
کارهای خوب به انسان قدرت میدهند و الهامبخش کارهای خوب دیگران میشوند.
انسان هرگز نباید از دو چیز عصبانی شود، کمکی که میتوانند بکنند و کمکی که نمیتوانند بکنند.
دانش میتواند شیطانی باشد اگر با هدف پرهیزگاری نباشد.
انسان پرهیزگار، کوردهای بالا، پایین و میانی را در هماهنگی کامل با خود ترکیب میکند.
سخنان حکیمانه از افلاطون
هیچگاه کسی که به تدریج پیشرفت میکند و به موفقیت دست مییابد را دلسرد نکن.
ورز در صورت اجباری بودن به بدن صدمهای نمیزند اما اگر دانش به اجبار به کسی آموزش داده شود، در ذهنش باقی نخواهد ماند.
فزونی آزادی به نظر میرسد که تنها از فزونی بردهداری عبور میکند.
به یک کودک آموزش ندهید که از سر اجبار چیزی را یاد بگیرد بلکه آنها را به سمت چیزی که ذهنشان را مشغول نگه میدارد، هدایت نمایید. به این طریق، بهتر میتوانید نبوغ هر فرد را کشف کنید.
انسانها سه دسته هستند: دوستدار عقل، دوستدار افتخار و دوستدار به دست آوردن.
یک قهرمان در میان صدها نفر به دنیا میآید؛ یک فرد عاقل در میان هزاران نفر پیدا میشود اما یک فرد کامل را نمیتوان در میان صدها هزار نفر نیز پیدا کرد.
کسانی که میتوانند فراتر از سایهها و دروغهای فرهنگی را ببینند، هرگز درک نخواهند شد، چه برسد به این که عموم مردم آنها را باور کنند.
زمان عجیب وقتی است که به کوچک و بزرگ در مدرسه، غلط را یاد میدهند و کسی که جرات به زبان آوردن حقیقت را دارد، احمق خوانده میشود.
شما میتوانید شخصیت فرد را در یک ساعت بازی بیشتر از یک سال مکالمه کشف کنید.
هر آنچه که انسان را فریب میدهد، افسون نامیده میشود.
ترسدین از مرگ تنها شکل دیگری از این طرز فکر است که یک فرد عاقل و فردی دیگر عاقل نیست. یک فرد چیزی را میداند که دیگری نمیداند. هیچ کس در مورد مرگ نمیداند که آیا آن بزرگترین نعمتی است که برای انسان رخ میدهد یا نه اما انسان از آن میترسد زیرا معتقد بود که بزرگترین عمل شیطانی است.
جامعهای که ما توصیف کردیم، هرگز نمیتواند رشد کند و روشنایی روز را ببیند و هرگز پایانی برای مشکلاتش وجود نخواهد داشت مگر آن که فیلسوفان به حاکمان جهان تبدیل شوند یا شاهان و حاکمان فعلی جهان به فیلسوف تبدیل شوند و قدرت سیاسی و فلسفه در دستان یک فرد قرار گیرد.
روح یک انسان فناناپذیر و جاودان است.
ما مانند انسانهایی هستیم که به دنبال چیزی که همیشه در دستانمان قرار دارد، میگردیم. ما در تمامی جهات جهان به غیر از چیزی که میخواهیم، به دنبالش هستیم و به همین دلیل است که آن را پیدا نمیکنیم.
کلمات اشتباه نهتنها شیطانی هستند بلکه روح انسان را با پلیدی آلوده میکنند.
آزادی عقل ارزشمندتر از ثروت است و تمامی چیزهایی که خوشایند هستند را نمیتوان با آن مقایسه کرد. هر کسی که ادعا میکند هواخواه حقیقت، خوشبختی و عقل است، باید دوستدار کتاب باشد.
رفتارهای انسانی از سه منبع اصلی نشأت میگیرند: انگیزه، احساس و دانش.
ستارهشناسی، روح را وادار میکند تا به بالا بنگرد و ما را از جهانی به جهان دیگر هدایت میکند.
موثرترین روش آموزش این است که کودک در میان چیزهای مختلف بازی کند.
انسان زمانی میتواند بگوید چیزی را دوست دارد که تمام آن را دوست داشته باشد؛ نه این که عاشق یک قسمت از آن باشد و باقی را دوست نداشته باشد.
معیار اندازهگیری یک انسان، کاری است که انجام میدهد.
من به کودکان موسیقی، فیزیک و فلسفه یاد میدهم اما مهمترین آنها موسیقی است زیرا الگوهای موجود در موسیقی و انواع دیگر هنر، کلید یادگیری هستند.
چطور میتوان اثبات کرد که در این لحظه، خواب هستیم و افکارمان رویا هستند یا این که بیدار هستیم و در حالت بیداری با یکدیگر صحبت میکنیم؟
نقلقولهای بدبینانه از افلاطون
تنها انسان مرده، پایان جنگ را دیده است.
هیچ چیز انسان اهمیت ندارد.
صداقت اکثراً سود کمتری از عدم صداقت دارد.
در تک تک انسانها، حتی کسانی که به نظر میانهرو میآیند، نوعی انگیزهی وحشتناک و نامشروع وجود دارد.
شاعران، مفاهیم بزرگ و عاقلانهای را بر زبان میآورند که برای خودشان هم قابل درک نیست.
ثروت، منشا تجمل و سستی و فقر، منشا فرومایگی و شرارت است که هر دو ناخوشایند میباشند.
بهتر است به خاطر قتل نفس گناهکار بود تا این که به خاطر عدالت و حق کلاهبردار.
انسانهای خوب برای آن که کار درست را انجام دهند، به قانون نیاز ندارند در حالی که انسانهای بد، راهی برای دور زدن قانون پیدا خواهند کرد.
عشق یک بیماری جدی روانی است.
هر انسانی میتواند به آسانی به دیگران صدمه بزند و اما هر انسانی نمیتواند با دیگران مهربان باشد.
از میان تمام حیوانات، انسان غیرقابلکنترلترین است.
چیزی به اسم پیمان عاشق وجود ندارد.
هیچ ثروتی نمیتواند آرامش را به انسان برگرداند.
مردم از هیچ کسی بیشتر از آن که حقیقت را میگوید، متنفر نمیشوند.
من به سختی به عنوان ریاضیدانی شناخته میشوم که قادر به استدالال است.
چیزی که واقعاً میدانم، میزان جهالتم است.
ما یاد نمیگیریم و آنچه ما یادگیری میخوانیم، تنها فرآیندی از به خاطر سپردن است.
سخنان افلاطون در مورد زندگی
ضرورت، مادر نیاز است.
در برخورد با عشق، همه شاعر میشوند.
این وظیفهی ماست که بهترین نظریهای که هوش انسان میتواند از آن استفاده کند را انتخاب نماییم و از آن برای تاختن در دنیای زندگی استفاده کنیم.
انسان همیشه در جستجوی معناست.
انسان حساس به خاطر خواهد داشت چشمها به دو روش سردرگم میشوند: با تغییر نور به تاریکی یا تاریکی به نور. و او متوجه میشود که همین اتفاق برای روح نیز رخ میدهد.
شعر بیشتر از آن که به تاریخ نزدیک باشد، به حقیقت نزدیک است.
ما به راحتی میتوانیم کودکی که از تاریکی میترسد را ببخشیم. تراژدی واقعی زندگی زمانی رخ میدهد که انسان از روشنایی هراسان است.
خانهای که در آزادی دارد، صاحب روح است.
تنها ذهن یک فیلسوف است که بال میگیرد چراکه حافظهاش تا حد امکان نزدیک به واقعیت میماند.
موسیقی یک قانونی اخلاقی است که به جهان، روح؛ به ذهن، بال؛ به قوهی تخیل، پر پرواز و به زندگی، شادی میبخشد.
سخنان افلاطون درباره خدا
انسان زندانی است که حق باز کردن در زندان و فرار کردن را ندارد … انسان باید منتظر بماند تا زمانی که خداوند او را بطلبد.
هدف از آموزش این است که چیزی که واقعاً زیباست را یاد دهیم.
فلسفه، زیباترین موسیقی است.
سخنان افلاطون در مورد عشق
عشق نام دیگری برای انگیزه و دنبال کردن کمال است.
هر قلبی، آهنگی مینوازد که ناقص است تا زمانی که فرد دیگری جوابش را میدهد. کسانی که آرزوی آواز خواندن دارند، همیشه آهنگی پیدا خواهند کرد. در برخورد با عشق، همه شاعر میشوند.
عشق درون هر انسانی به دنیا میآید. آن نیمهی گمشدهی ما را فرا میخواند. عشق تلا میکند که دو نفر را یکی کند و زخمهای ذات انسان را التیام بخشد.
عشق دیوانگی است که از انگیزهی منطقی ارضا نشده برای درک حقیقت نهایی حهان نشأت میگیرد.
زمانی که به عشق به تنها روشی که قابل دیدن است، نگاه میکنیم – تنها در این زمان است که میتوان فضیلت واقعی را ایجاد کرد. عشق خدایان به کسی تعلق دارد که فضیلت واقعی را ایجاد میکند و پرورش میدهد.