آموزش مشاغل به کودکان با شعر فارسی (شعر کودکانه درباره مشاغل)
برای اینکه کودکان با مشاغل مختلف آشنا شوند می توانید شغل های مختلف را از نزدیک به آن ها نشان دهید. روش دیگر آموزش مشاغل به کودکان با شعر است. شعر همیشه در ذهن کودکان می ماند. اشعار گوناگونی در وصف مشاغل مختلف مثل پلیس، آتش نشان ، آهنگر، خلبان و .. سروده شده اند که در ادامه چندین شعر کودکانه درباره شغل ها را گردآوری کرده ایم. همچنین از مجموعه نقاشی مشاغل برای کودکان دیدن نمایید.
آموزش مشاغل به کودکان با اشعار کودکانه زیبا
انتخاب شغل آینده کودکان از جمله مهمترین دغدغه های پدر و مادران است. با این حال مهمترین موضوع علاقه کودک است که برای دست یافتن به علاقه فرزند خود بهتر است کودک با مشاغل و روند انجامشان آشنایی داشته باشد. برای اینکار والدین می توانند با آموزش اشعار کودکانه در مورد مشاغل به فرزندان خود، ایشان را با انواع مشاغل آشنا کنند و تا بدین وسیله از تمایلات فرزند به شغل مورد علاقه او با خبر شوند. در ادامه چند شعر زیبا برای آموزش مشاغل به کودکان را در اختیار شما قرار داده ایم.
شعر کودکانه در مورد شغل اتش نشانی
مردان اتش نشان
دلاور و با ایمان
اگر شون باخبر
کهدر یه گوش شهر
آتیش گرفته جایی
تا دیده را گگشایی
آژیز کشان می آیند
تا که خاموش نمایند
حالا با ما کرار کن شماره آنها را
1 و 2 و 5 125
شعر کودکانه درباره شغل قصاب
آهای آهای اینجا چیه؟
مغازهی قصابیه!
سرتا سرش کاشی داره
هر کاشی نقاشی داره
آویخته از قلاب و بند
گوشتای گاو و گوسفند
قصاب پیر مهربون
هم مهربون، هم خوش زبون
با دست و روی چرب و نرم
میخنده با خندهی گرم
هی چاقوشو تیز میکنه
گوشتا رو ریزریز میکنه
گاهی با ساطور میزنهاستخونا رو میشکنه
ماهیچه و راسته میده
هر چی دلت بخواد، میده
میبُره اون برای ما
میریزه توی کیسهها
با یه ترازو میکشه
یه سگ مییاد بو میکشه
قصاب پیر مهربون
یه استخون میده به اون
گربه رو دنبال میکنه
موشها رو خوشحال میکنه
شعر کودکانه درباره شغل رفتگر
من آقای رفتگرم
زباله ها رو می برم
هرشب میام د خونه ها
سراغ اون زباله ها
که ریخته توی کیسه ها کیسه ها رو برمیدارم
داخل ماشین میذارم
اگه زباله جمع نشه
باعث بیماری میشه
یادت باشه شعار ما : شهر ما خانه م
آموزش شغل کفاشی به کودکان با شعر
کفاشم و کفاشم
سحرخیز و بشاشم
تو کار دوخت و دوزم
کفشاتونو میدوزم
کفشای پاره پوره
هر کفشی که ناجوره
می دوزمش من عالی
بدون هیچ خرابی
شاعر: رها تازیکه
آموزش انواع مشاغل به کودکان با شعر
تو شهر خوب و مقبول
هرکس به کاری مشغول
نون میپزه برامون
اون نونوای مهربون
دکترا با پرستار
زود میشن دوست بیمار
ای باغبون و نجار
خدا تورو نگهدار
هر کس که نامه داره
پستچی براش میاره
تو بانک و تو اداره
بابام چه شغلی داره
به لطف اون پلیسه
ماشین چه زود میرسه
هی بوق نزن راننده
بزن به روی دنده
شعر کودکانه در مورد شغل پلیس
اونیکه شبا بیداره، لباس آبی داره
مواظب شهر ما، مواظب خونه هاست
پلیسه مهربونه، همیشه خوش زبونه
اونکه تفنگ داره، کلاه و فشنگ داره
با آدمای بدکار، با دزدای خطا کار
دشمنه و میجنگه، آقا پلیسه زرنگه
وقتی توی خیابون، ماشین میاد چپ و راست
پلیس راهنمایی، مواظب بچه هاست
بچه خوب همیشه، از خط کشی رد میشه
انار، دونه دونه
پلیس چه مهربونه
شب تا سحر بیداره
چه کار سختی داره
شب که می شه تو کوچه ها می گرده
روز که می شه کجا می ره
هی بالا و پایین می ره
به فکر رفت و آمد ماشین هاست
به این می گه برو به چپ
به آن می گه برو به راست
راه می ره و سوت می زنه
دوست تو و دوست منه
شعر کودکانه در مورد شغل پرستار
تمام شب بیداره
مواظب بیماره
مثل ماه آسمون
هیچ موقع خواب نداره
با یک لباس سفید
اون شبیه دکتراس
تو جیبای سفیدش
همیشه قرص و دواس
شبا تو بیمارستان
سر میزنه به مریض
پیش خدای دانا
رو سفیده و عزیز
هر موقع لازم باشه
خودش رو میرسونه
بی خوابی سخت شبها
برای اون آسونه
شعر کودکانه در مورد شغل نانوایی
اینجا مغازه ی چیه؟
مغازه ي نون واییه؟
نون وای پیر مهربون
خنده به لب، شیرین زبون
با دستای لرزون و پیر
مشغوله با آرد و خمیر
خمیر رو چونه میکنه
دونه به دونه میکنه
تنور رو روشن میکنه
چونه ها رو پهن میکنه
با چونهها نون میپزه
نونهای خیلی خوشمزهیه گوشه هم مورچه و کک
به نون وا میکنن کمک
مورچه درست کرده چونه
کک به تنور میچسبونه
نون میپزن هر سه تایی
توی دکان نون وایی!
تو نون وایی!
از نون وا، نون میخریم
صف میکشیم یواش، یواش
نون میخریم، نون لواش
شعر کودکانه در مورد شغل دکتر
دکتر چه مهربونه درد منو میدونه
زخم منو میبنده با شوخی و با خنده
میگه مریض کوچولو کوچولو و موچولو
برو بخواب تو خونه دوای تو همینه
تا که بشی سلامت خوشحال و شاد و راحت
شعر برای آموزش شغل آهنگری به کودکان
کی بود؟ کی بود؟
آره آهن بری
برقی بود و غرغری
مثل غولا می غرید
آهنا رو می برید
جرقه های آتیش
از دندون آهنیش
می ریخت زمین فیش و فیش
دیدم که دوستش آقا آهنگره
کار میکنن با هم مثل فرفره
نرده میسازن با در و پنجره
شعر کودکانه در مورد شغل کشاورزی
وقتی که نوبهار میشه
موقع کشت و کار میشهپرندهها پر میکشن
به هر کجا سر میکشندهکدهی قشنگ ما
پر میشه از بنفشههامرد کشاورز شاد شاد
از خونهاش بیرون میاداین جا میره، اون جا میره
به باغ میره، صحرا میرهشخم میزنه زمینها رو
بعد میکاره گندم و جوکار داره خیلی کار داره
یونجه وشبدر میکارهوقتی رسید گندم و جو
میرسه هنگام درواون موقع با یه داس تیز
میچینه اون ها رو تمیزپشت الاغ بار میکنه
میبره انبار میکنهمورچهها نیز با جستجو
کار میکنن مانند اوبا سختی دونه میکشن
دونه به لونه میکشنکار میکنن، رنج میبرن
برای خود گنج میبرن
شعر کودکانه در مورد شغل بنا
اين خونه رو كي ساخته اوساي بنا ساخته
با چوب نعناع ساخته تنهاي تنها ساخته
ديو اومد ،كدوم ديو
ديوي كه توي خواب بود ،كدوم خواب؟
خوابي كه تو چشاته،كدوم چشم؟
چشمي كه روزو گم كرد،كدوم روز؟
روزي كه قصر ما بود،كدو قصر؟
ديو اومد ديو اومد ديو اومد
كدوم ديو كدوم ديو كدوم ديو
صداش كنيم رهايي زميني نه هوايي
انگار به فكر مايي انگار به فكر مايي
به فكر ما نبودي ،از غم رها نبودي
وگرنه ديو دود ميشد يك شبه نابود ميشد
ين خونه رو كي ساخته اوساي بنا ساخته
با چوب نعناع ساخته تنهاي تنها ساخته
7 درو بستي نمكي 1درو نبستي نمكي
7 درو بستي نمكي 1درو نبستي نمكي
همينه كه بي عروسكي،همينه كه بي بادبادكي
يك الك بي دولكي همينه كه بي عروسكي
ين خونه رو كي ساخته اوساي بنا ساخته
با چوب نعناع ساخته تنهاي تنها ساخته
خونمون رو آب برده
اقصه رو خواب برده
شعر کودکانه درباره باغبان
بابام می ره سر کار
بابام یه باغبونه
شب بوی باغ و گل رو
با خود می یاره خونه
کارش تو پارک شهره
درخت و گل می کاره
بابام به باغبونی
به گل، علاقه داره
منم به کار بابا
خیلی علاقه دارم
دلم می خواد که من هم
درخت و گل بکارم
شعر درباره شغل ها: گل فروش
گلفروش محل ما
نشسته پهلوی گلا
مانند او یه شاپرک
میکشه سوی گل سرک
توی هوا پر میزنه
به هر گلی سر میزنه
هی گلا رو ناز میکنه
غنچهها رو باز میکنه
هر دو با هم خنده به لب
کار میکنن از صبح تا شب
گل میبرن، گل مییارن
گل میچینن، گل میکارنگلدوندارن هزار دونه
مغازشون گلستونه
گلهای رنگارنگ دارن
گلدونای قشنگ دارن
دسته به دسته کودکان
از همه جا دوان دوان
پول میارن، گل میبرن
از عطر و بوی اون گلا
پر میشه خونه های ما
آموزش مشاغل به کودکان با شعر فارسی: تعمیرکار
کی بود کی بود؟
یه آچار
کجا؟ تو جعبه ابزار
گقت : شیر آشپزخونه
چیک چیک داره می خونه
باز واشرش خرابه
نمی تونه بخوابه
من و بابام و آچار
رفتیم با هم سر کار
شیر آبو پیچوندم و وا کردیم
هی پیچاشو پایین و بالا کردیم
واشر چیک چیکی شو پیدا کردیم
درست که شد رفتیم و لالا کردیم
آموزش شغل خیاطی به کودکان با شعر
خیاط ما اوستا رضا
کار میکنه برای ما
پارچهها رو چی میکنه؟
میبره، قیچی میکنه
نخ رو تو سوزن میکنه
شروع به دوختن میکنه
تیک تاک چرخ خیاطی
میشه با خندهاش قاطی
اوستا رضا مهربونه
لباش همیشه خندونه
میدوزه مثل فرفره
میچرخه نخ با قرقرهلباسهای رنگ و وارنگ
بلند و کوتاه و قشنگ
شلوار و کت با پیراهن
برای تو، برای من…
کارتونکی هم اون بالا
خیاطه چون اوستا رضا
او چرخ و سوزن نداره
نخش چرا این جوریه؟
هر چی میدوزه، توریه!