انشا درباره اگر من معلم بودم، همراه با مقدمه و نتیجه گیری

در ادامه چند انشا احساسی و زیبا درباره اگر من معلم شوم همراه با مقدمه و نتیجه آن را می توانید بخوانید.

انشا زیبا درباره اگر من معلم بودم

مقدمه:

سپاسگزار معلمی هستم

که اندیشیدن را به من آموخت،

نه اندیشه‌ها را …

متن انشا:

به نطر من معلم بودن یکی از شغل های سخت دنیا می باشد. چرا این را می گویم؟ به این دلیل که معلم ها باید تمام دانش و جوانی خود را صرف یادگیری بچه هایی کنند که هبچ کدام از آنها بچه های واقعی خودشان نیستند. اگر من معلم بودم با تمام وجود سعی می کردم که در قدم اول رابطه خوبی با دانش آموزانم داشته باشم و اگر آنها به هر دلیلی درس نخوانده اند دلیل اصلی این کار آنها را بپرسم تا هم آنها به هم اعتماد داشته باشند و هم من به آنها. به نظرم رابطه معلم و دانش آموز قبل از هر چیزی باید مانند دو تا دوست باشد تا احساس بهتری در طی سال تحصیلی که در کنار هم دارند داشته باشند.

نتیجه گیری:

معلم ها انسان های شریفی هستند که علم و درس زندگی را به ما آموزش می دهند و باید این شغل را همیشه در مقام بالا نگه داریم.

انشا ساده درباره اگر من معلم بودم

مقدمه:

اگر من معلم بودم

به تمام دانش آموزان مانند فرزند خودم علم و دانش می آموختم.

متن انشا:

من اگر معلم بودم اول با عشق و علاقه این شغل را انتخاب میکردم زیرا قرار است چند سال با بچه ها در سن های مختلف و پایه های تحصیلی مختلف در ارتباط باشم. پس اول باید بتوانم رابطه با بچه ها را دوست داشته باشم و آنها را درک کنم. نسل جدید بچه هایی مثل ما با دوران قدیم خیلی متفاوت است. این روزها انتخاب ها و رفتارهای بچه ها فرق کرده است و اگر من معلم شوم سعی می کنم مدل جدید بچه های امروزی را درک کنم و با آنها ارتباط دوستانه تری بر قرار کنم.

نتیجه گیری:

معلمی شاید شغل سختی باشد اما اگر آن را با عشق و علاقه انتخاب کنیم تمام سختی های آن تبدیل به لذت می شود و در طول این سال ها حس و حال بهتری می توانیم داشته باشیم.

انشا احساسی درباره اگر من معلم بودم

مقدمه:

معلمی شغلی است که باید با عشق و علاقه زیاد انتخاب شود وگرنه نمی توان در آن به موفقیت دست پیدا کرد.

متن انشا:

خیلی وقت ها پیش می آید و به این موضوع فکر می کنم اگر من معلم بودم چه کارهایی انجام میدادم. به عنوان یک معلم همیشه سعی می کردم هر روز به جای درس و کتاب های مدرسه درس زندگی به بچه ها آموزش بدهم و به آنها یاد بدهم که در زندگی چطور باید در برابر روزهای سخت قوی باشند و چطور افرادی مستقل شوند. اگر من معلم بودم به دانش آموزانم یاد می دادم که برای به دست آوردن هر چیزی در زندگی باید تلاش کرد و در این مسیر هزار بار ممکن است زمین بخورند اما خسته نشوند و به راهی که می روند ادامه بدهند. اگر من معلم بودم چیزهایی را به بچه ها یاد میدادم که در آینده بیشتر به درد آنها بخورد و از طریق یاد گرفتن آنها بتوانند زندگی و آینده بهتری را برای خودشان بسازند.

نتیجه گیری:

اگر معلم مااند یک رفیق خوب در کنار دانش آموزانم هستم تا آنها را به انسان های قوی در این جامعه تبدیل کنم.