با چه سبکی زندگی شما زندگی می کنید؟
آیا تا به حال این جمله را شنیده اید؟: “این یک رژیم نیست، یک سبک زندگی است.”
این مقاله، مقاله ای در مورد زندگی سالم یا رژیم نیست. بلکه بیشتر به مفهوم “سبک زندگی” و این که چگونه ما این ایده را در بسیاری جنبه های مقاله نویسی و زندگی استفاده میکنیم، میپردازد.
من یک روز در حمام مشغول فکر کردن به این مسئله بودم که (همیشه همه افکار در حمام به سراغتان می آیند، اینطور نیست؟) که ما کلمه “سبک زندگی” را حمل بر چیزهای زیادی میکنیم. بسیاری از ما مقاله نویسان، خود را مقاله نویسان ” سبک زندگی” مینامیم- و راجب هرچیزی از غذا گرفته تا زندگی سالم، چیزهای الهام بخش، خلاقیت، سفر، زندگی روزمره، و غیره مقاله نویسی میکنیم. برای مثال من گاهی اوقات به وبلاگم به عنوان یک وبلاگ مبنی بر سبک زندگی اشاره میکنم. چرا که من وبلاگم را به عنوان جامعه ای میبینم که افراد خلاق میتوانند در آن گرد هم بیایند و زندگی هایشان، ایده هایشان و الهاماتشان را به صورت های مختلف با یکدیگر به اشتراک بگذارند.
مثال های دیگر شامل زندگی کردن به سبک دانشگاهی، به سبک وگان، به سبک مینیمالیست، به سبک سبز، به سبک مذهبی، به سبک ارشد، و غیره میباشد. شما میتوانید یک مالک نوعی بیزینس باشید، یک مدیر پروژه باشید، هنرمند باشید، فردی خلاق، یا جهانگرد، دونده، ورزشکار، یا به شدت ماجراجو باشید.
به شخصه در طول چند سال گذشته، من سبک زندگی مینیمالیست، و سبک زندگی وگان را تجربه کرده ام. (که عاشقش هستم و از اعماق دل به آن باور دارم). همچنین سبک زندگی های مختلف خلاقانه را تجربه کرده ام.(گاهی اوقات بر نویسندگی یا وبلاگ نویسی یا چیزهای دیگر مثل طراحی و هنر متمرکز بوده ام).
تمام این سبک های زندگی میتوانند به هویت ما متصل باشند.
اما آیا داشتن سبک زندگی های بسیار زیاد، میتواند به ما یا مسیر زندگی مان آسیب بزند؟
این سوال را مطرح میکنم چرا که احساس میکنم عبارت “سبک زندگی” این روزها دارد به شدت محبوب و فراگیر میشود.
آیا امکان دارد به نقطه ای برسیم که سبک زندگی های بیش از حد زیادی داشته باشیم؟ آیا ممکن است ما چیزهای بیش از حد زیادی را به هویتمان متصل کنیم که در حقیقت اهمیتی هم ندارند؟ آیا این مسئله بر این موضوع که ما چه کسی هستیم تاثیر نخواهد گذاشت؟
در عصر حاضر، بازاریابی و ارتباطات میوانند از هر چیزی یک سبک زندگی بسازند.(حتی اگر این نیت را در کمترین حالت ممکن داشته باشند). در حقیقت، به نظر میرسد که این موضوع به خودی خود هدف بازاریابی یک محصول باشد- این که چیزی فراتر از ماهیت محسوس و ماد آن محصول را به آن نسبت دهند. برای مثال،بازاریابی یک آب میوه پشت فروت خوش آب و رنگ به عنوان محصولی حیاتی برا زیستن یک زندگی به سبک خانه به دوش، یا سبک زندگی بسیار ماجراجویانه ی نویسنده ای مسافر، این محصول را به نوعی سبک زندگی متصل میکند که افراد خاصی ممکن است مایل به داشتن آن باشند. این موضوع باعث ایجاد داستان ها، ارزش ها و احساساتی میشوند که مردم میتوانند بروند بیرون و آنها را بخرند!
تقریبا اینطور به نظر میرسد که یک کشوی پر از سبک زندگی های مختلف داریم که هر روز میتوانیم از میان آنها انتخاب کنیم. میتوانیم هرچیزی که میخواهیم باشیم را انتخاب کنیم.
از بسیاری جهات این موضوع میتواند چیز خوبی باشد. من عاشق این هستم که گزینه های متعددی داشته باشم! اما یک سبک زندگی دقیقا چه جیزی است و ما دقیقا به چه صورت انتخاب میکنیم که زندگی کنیم؟
“سبک زندگی” به چه معنا است؟
سبک زندگی ما خود را در کار، رفتار، اوقات فرغت، و الگوهای اجتماعی نشان میدهد – ترکیبی از تمام آنچه ما انجام میدهیم. این موضوع بر دیدگاه ما نسبت به خودمان و هویتمان تاثیرگزار است.
سبک زندگی ما ترکیبی از انگیزه ها، نیازها، خواسته ها و احساسات ما است. سبک زندگی ما به احساس خوشبختی و آرامشمان نیز مرتبط میشود.
به طور کلی، سبک زندگی، تصویر کلی زندگی ما را شامل میشود. مجموعی از جزئیات کوچک زندگی روزمره مان.
به طور کلی، سبک زندگی کلیت زندگی شما را نشان میدهد. نه جزئیات کوچک را.
ما تنها یک زندگی داریم. درست است؟ پس بیایید آن را به طور گسترده بنگریم.
بنابراین اگر ما 10 موضوع مختلف را به عنوان سبک زندگی مان قرار دهیم، در حقیقت این تصویر کلی را برای هر کدام از آن موضوعات، بسیار محدود میکنیم.
وقتی یک سبک زندگی با دیگری تداخل پیدا میکند
نهایتا، آنچه ما ادعا میکنیم سبک زندگی مان است و طرزی که زندگی مان را میگذرانیم، میتواند بسیار متفاوت باشند. همه چیز به اولویت های ما برمیگردد.
در هفت ماه گذشته، من بخش زیادی از توجهم را بر وگانیسم و عادت های مربوط به خورد و خوراکم متمرکز کرده ام. چیزهای زیادی آموخته ام، و اگر به سادگی بخواهم بیان کنم، در زندگی ام تغییراتی ایجاد کرده ام. ساعت های زیادی را صرف تماشای ویدیو های یوتیوب، مقالات، و یافتن دستور پخت های وگان، نگاه کردن به مواد اولیه بسته های خوراکی، و پختن غذاهای خوشمزه کرده ام.
دلایل وگان شدنم، از دلایل مربوط به سلامتی به دلایل مربوط به مسائل اخلاقی و محیط زیستی گسترش پیدا کرده اند و تصویر بزرگتری از این که چگونه سبک زندگی ما و انتخاب های ما بر زندگی دیگران و کل جهان تاثیر میگذارد، یافته ام.
فکر میکنم که بخش زیادی از انرژی افکار و عقایدم را صرف سبک زندگی سالم کرده ام، که میتوانست صرف ایمانم به اسلام و یا روش های دیگری برای کمک به دیگران شود. اما نهایتا، دوست دارم که این قضیه از ایمانم به اسلام منشا بگیرد و در ارتباطم با امام حسین ریشه داشته باشد.
من یک سبک زندگی که حقیقتا در حال رشد باشد را اینگونه میبینم – منشا گرفته از تمرکزی خالص بر آنچه به آن باور دارید. به این صورت است که ما میتوانیم زندگی های پرثمر، مومنانه، و الهام بخش داشته باشیم.
یک سبک زندگی مینیمالیست، به معنی ساده زیستی و تمرکز کردن بر آنچه واقعا در زندگی برایتان اهمیت دارد است. از نظر من این واقعا مهم است. اما اگر دیدگاهم را فراتر از آن به چالش بکشم میبینم که آیا آنچه واقعا در زندگی برایتان مهم است، همین الانش هم سبک زندگی تان محسوب نمیشود؟ آیا مینیمالیسم، محصولی از تمرکز شما نخواهد بود؟
بیایید خودمان را به چالش بکشیم تا حقیقتا سبک زندگی مان را تشخیص دهیم. سیک زندگی ما چیست؟ آیا ما برای چیزی که واقعا از نظرمان مهم است زندگی میکنیم؟ آیا اجازه میدهیم “سبک زندگی” هایمان با یکدیگر تداخل پیدا کنند؟ تمرکز حقیقی هر فرد بر روی این سیاره چیست؟
بیایید در مورد نحوه ی گذراندن وقتمان و کارهایی که در این هفته انجام میدهیم فکر کنیم. بیایید احساساتمان، و تاثیری که بر دیگران میگذاریم را بررسی کنیم.
چند دقیقه ای وقت اختصاص دهید و نفس های عمیقی بکشید، و واقعا به علاقه مندی هایتان در زندگی، و این که مرکز توجهتان در زندگی چیست، فکر کنید. به عشق فکر کنید. به پیشرفت فکر کنید. به صلح فکر کنید.
در این لحاظ است که زندگی ما بیشترین ارتعاش و جنب و جوش را دارد. بیایید سبک زندگی مان را پیدا کنیم. بیایید باعث تابش نورمان شویم.