نامه ای به سردار حاج قاسم سلیمانی ( قهرمان وطن)
نوشتن حرف دل یا نامه برای سردار سلیمانی نیاز به ادبیات پیچیده ای ندارد و تنها باید سخن دل را بر زبان آورد. ایران ما در غم از دست دادن انسانی بزرگ به ماتم نشست که تمام دشواریها در مقابل بزرگی او کوچک و ناچیز بود. کسی که یک ملت به او دلگرم بود و هیچ تهدید و گزندی او را از پا در نمی آورد. در این مطلب با نامه ای به سردار حاج قاسم سلیمانی همراه مینویسم باشید.
“معشوقه به سامان شد تا باد چنین بادا”
نامه ای به سردار حاج قاسم سلیمانی
حاج قاسم، تو فرمانده قلب ها بودی و با اینکه تو را از نزدیک ندیده ایم اما محبت تو دل ما جای گرفته و رفتنت برایمان غیر قابل باور است.
سردار ما؛ 20 سال جهاد در جبهه مقاومت از تو کوهی ساخته بود که هیچ کس توان مقابله و درهم شکستن آنرا نداشت. در تمام این سالها تنها دفاع از مردم و میهن و شوق شهادت بود که به تو انگیزه می داد.
تو آنقدر بزرگوار و نیکو سرشت بودی که سرانجامی به غیر از شهادت را نمیتوانست برایت انتظار داشت. تو به آرزویت رسیدی، آرزوی شهادت و دیدن دوباره دوستانت، همان هایی با یادآوری عروج آسمانی آنها اشک حسرت ریختی و هربار از صمیم قلب از خداوند خواستار شهادت شدی.
تو نسخه ای حقیقی از انسانیت بودی که نشان دادی می توان در اوج قدرت و صلابت، ساده و بی آلایش و از خود گذشته بود . تو از جنس نور بودی و به ما راه رستگار شدن را نشان دادی.
تو در مقابل دشمن پیروز شدی و چه ساده دل است دشمن ما. تو با شهادت خود بیش از قبل به ما نزدیک شدی و از حالا منش ما سلیمانی خواهد بود و تو تا ابد فرمانده ما باقی خواهی ماند و راه تو را ادامه خواهیم داد.
با شهادت تو عاشورایی دیگر به پا شد و تن پاره پاره تو، قبل و روح مردم را به درد آورد و داغ شهیدان گذشته را زنده کرد و این داغ تنها با گرفتن انتقام خون تو سرد خواهد شد.
شعر در وصف سردار سلیمانی
شهیدان غریبی پشت چشمان تو پنهانند
هزار آیینه در پلکت نماز صبح میخوانند
شب از شوق نگاهت سینه ریز از کهکشان دارد
به یادت اختران در هفت گردون مست و حیرانند
نگاه عاشقت از شاعران شهر دل برده
تبسم میکنی ابیات در تعبیر میمانند
سکوتت حرفها دارد که در گفتن نمیآید
غزلهایم پر از آرامش اما قبل طوفانند
ببار ای ابر رحمت در دلم شوری ببار آور
کویرم، چشمهای تشنهام دلتنگ بارانند
تو سردار هزاران لشکر ملک سلیمانی
شهیدان در نگاه تو نماز عشق میخوانند
شهادت مبارکت باد سردار عزیز و حال چه زیباست دیدار تو با پروردگار، دیدار با همرزمانت شهیدانی که پیش از تو پاسدار ولایت بودند. حال تو آرام گرفته ای و این ما هستیم که باید پاسخگوی خوبی های تو باشیم.
سخن را کوتاه میکنم و به قول محمود دولت آبادی، تنها می توان گفت:
به پا گر خَلَد خاری آسان برآید
چه سازم به خاری که در دل نشیند…
نامه ای زیبا به سردار حاج قاسم سلیمانی
سلام بر بزرگترین مرد تاریخ و سلام بر بزرگترین ترس دشمن، شهادت مبارک سردار عزیز، من افتخارمی کنم که فرزند این سرزمین هستم و افتخار می کنم سرداری مانند شما داشتیم
حاج قاسم بعد از رفتنت انگار دنیا به هم ریخت…
خبر رفتنت آنقدر جانکاه و غیرقابل باور بود که هنوز هم نمی توانیم باور کنیم که نیستی و دیگر لبخندهای زیبایت را نخواهیم دید
تو کسی بودی که در کنار پیروزی در میدان جنگ، آسمانی شدن دوستان خود را نظاره می کردی و نمی توانستی لحظه ای را بدون فکر آنها سپری کنی.
حال بیدار شو سردار و بیداری مردم جهان را ببین!
بیدار شو و چشم بدوز به لبان مردم کشور که هرکدام تکه کلامی بر لب دارند و فریاد می زنند من یک سردار سلیمانی هستم.
آری من یک سردار سلیمانی ام چون به وطنم عشق دارم و به آن عشق می ورزم.
عمر حقیقی انسان سال هایی است که به نیکی سپری شده و تو با سیرت و صورت نیکی که داشتی، هنوز زنده هستی و در ذهن و قلب ما وجود داری.
ای سردار بی ادعا، سردار دلها، راهت را ادامه خواهیم داد و اجازه نمی دهیم کسی نامت را بدنام کند.
دعایمان کن سردار. دعایمان کن که ما هم مانند تو عاقبت بخیر شویم.