متن ادبی درباره بهار مناسب کپشن اینستاگرام و استوری
فصل بهار و زیبایی های بی پایان آن بهترین فرصت برای گشت و گذار در طبیعت است اگر برای عکس های بهاری خود به دنبال متن ادبی زیبا در مورد بهار هستید در این پست از مینویسم می توانید گلچین زیباترین کپشن درباره فصل بهار برای اینستاگرام را مشاهده کنید. متن های زیبای بهاری حال و هوای بوی باران و بوی سبزه را برای ما زنده می کند و با خواندن آن ها احساس سرزندگی می کنید. متن های ادبی درباره بهار که در ادامه آمده مجموعه ای از متن ادبی درباره بهار عاشقانه، متن کوتاه ادبی درباره بهار و متن ادبی طولانی درباره بهار می باشد. روزهایتان بهاری.
متن ادبی درباره بهار کوتاه و عاشقانه
درست میشود …
آفتاب می تابد
شاخه ها جوانه می زنند
و تمامِ شکوفه های در انتظار , متولد خواهند شد..
نور حتی اگر به قدرِ روزنه ای باشد
و بهار، هزار هزار زمستان را سبز می کند.
با تو،
من با بهار میرویم
بی تو،
من با بهار میمیرم..
جمله درباره بهار
سبزه ها در بهار می رقصند
من در کنار تو به آرامش می رسم
و آنجا که هیچ کس به یاد ما نیست
تو را عاشقانه می بوسم
تا با گرمی نفس هایم به لبانت جان دهم !
می چسبد در این بهار
کنار این شکوفه هاکنار باران های بی قرار و ناگهانی
یک فنجان چای بهار نارنج
بهار پاداش درختاییه که زمستون سخت و تحمل کردن
خرده نگیرید
به هوای این روزهای بهار
بوسه گرفتن از ابرهای اردیبهشت
اینگونه روانی اش کرده است!
فروردین تُ یی…
وقتی میآیی
شکوفه میزند
تار و پودم..
با من به دشت بیا و زیر باران،
کنار درختان بهاری قدم بر دار،
این هدیه ی ابدی
خداوند برای ماست
شاملو
کپشن درباره بهار عاشقانه
بهار یعنی
جای بوسههاي مردی
که من باشم
روی گونههاي زنی
که توباشی
شکوفه بدهد
دیدن بهار بهانه است،
چشمان تو برای من بهار بی پایان است، چشمانت یک دشت سبزی است بانور بی قرار خورشید در قلب آسمان، بهار چشمان تو فقط برای من آشکار است، نگاه به چشمان تو زیبا ترین بهار سال را برایم رقم می زند.
متن کوتاه عاشقانه درباره بهار
بیا و معجزه باش،
مگر بهار
جز آمدن
چه کار میکند؟
متن ادبی درباره ی بهار
در زمستان خشک
در پاییز زرد…
و در بهار سبز می شوند؟
تو باور نکن عشق من!
دوست داشتن اگر
به جان درخت ها هم بیفتد
چهار فصلشان
شکوفه باران است …
کوهستان و بهار….
نوشتن ها از پس لحظه ها میآیند و لحظه ها از پس نفسها….. و نفسها خود زندگی اند….مگر میشود زندگی را زندگی نکرد و در آن حضور نداشت….
کپشن خاص درباره بهار
روزگار همیشه بر یک قرار نمی ماند
روز و شب دارد
روشنی دارد،تاریکی دارد
پایین دارد، بالا دارد
کم دارد، بیش دارد
دیگر چیزی از زمستان
باقی نمانده
تمام می شود
بهار می آید…محمود دولت آبادی
ایستادهام بر بام اسفند
با چشمانی خیره به روزهایی که تلخ و شیرین گذشت و خاطره شد.
حالا بهار در راه است؛
لبریز از عطر بهار نارنج
سرشار از شکوه علفزار
با کوله باری از شکوفههای عشق، سبزههای امید، و ابرهایی که آبستن بارانند.
شاید خدا خواست و این بهار درخت آرزوهایمان جوانه زد.
شاید…
جمله ادبی عاشقانه درباره بهار و آمدن یار
نشاط اين بهارم
بي گل رويت
چه كار آيد!؟تو گر آيى،
طرب آيد،
بهشت آيد،
بهار آيد …
جمله کوتاه درباره بهار
پابلو نرودا:
ممکن است افرادی بتوانند همه گلهای شما را بچینند، اما هیچکس نمیتواند از آمدن بهار جلوگیری کند.
متن ادبی در مورد بهار
پاییز
روح زمین است
که دیوانه وار
در پی بهار میگردد!
متن ادبي بهار نارنج
بوی نارنج میدهی عشق من
بهار میآیی
یا پاییز میرسی؟
شعر زیبا درباره بهار از حافظ
گل بی رخ یار خوش نباشد
بی باده بهار خوش نباشدطرف چمن و طواف بستان
بی لاله عذار خوش نباشد
متن ادبی در مورد بهار و طبیعت
شنبه است جانم
بهترین روز برای شروع تصمیم های جدید!
بهار هم دارد نفس های آخرش را میکشد.
تو که بهار را حسرت به دل آمدنت کردی؛
لااقل به تابستان رحم کن.
بیا
بگذار گرمای تابستان را در آغوش تو معنی کنم!
متن زیبا درباره فصل بهار
بهار پیش از آن که حادثه ای در طبیعت باشد،
حادثه ای است در قلب آدمی
و پیش از آن که در طبیعت محسوس باشد در حسی انسانی وقوع می یابد…
کپشن درباره فصل بهار غمگین
این همیشه ها و بیشه ها
این همه بهار و این همه بهشت
این همه بلوغ باغ و بذر و كشت
در نگاه من ،
پر نمی كنند
جای خالی تو را . .
شعر نو کوتاه عاشقانه درباره بهار
بهار؛
می تواند نام تو باشد
وقتی
که در همهمه یِ سبزِ دلم
دوستت دارم هایت
شکوفه می زنند.
تو اگر بهار را صدا کنی
می آید
حتی اگر دلش
جا مانده باشد میان برف ها
متن بهاری خاص
صبح می خندد و
باغ از نفس گرم بهارمی گشاید مژه و
میشکند مستی خوابهوشنگ ابتهاج
متن عاشقانه بهاری
بهارِ من تویی ؛
آنگاه که لبخندت
گلهای وجودم را میرویانَد…!
متن ادبی بهار آمد- متن درباره صبح بهاری
سرو من صبح بهار است به طرف چمن آی
تا نسیمت بنوازد به گل افشانیها …!شهریار
متن ادبی درباره بهار کوتاه
بهار
ادامه ی پیراهن توست
روی زمین
جمله درباره بهار زیبا
چشم بیدار بر این تلخی ایام ببند
خواب هایی شکرین بهر تو
دیده ست بهار
کپشن اینستا درباره بهار
سر برآورد خورشید
نظری کرد به صبح
وه چه زیباست بهار
سبزه درسبزه شکفت
گل برآمد از خاک
بلبلان نغمه زیبای تو را می خوانند..
متن ادبي در مورد بهار
کاش مانند رود در دل دشت
می دویدیم پا به پای بهارمثل نی مویه می کنم خود را
در سرم نیست جز هوای بهار
کپشن زیبا و طولانی درباره بهار
عصرهای ماهِ اردیبهشت را باید ،
چای لاهیجان بریزی در فنجانهای چینی قدیمی…چند پَر بهار نارنجِ شیراز هم بیندازی توی داغیِ فنجان ،
و در همین عالَمِ مستی و بی خبری،
دستِ “یار جان”ِ دلت را بگیری …!خیره شوی در مردمکهای بی تابش ،
و بی فکر ،
به آنچه گذشته ،
و آنچه در راهِ فرداست …چاره ای برایش نگذاری ،
جز آنکه در لحظه ای ،
به کوتاهی سرد شدنِ بخارِ چای تازه دَم،
لبهایش را بیاوَرَد کنارِ گوشهایت
و به آرامی زمزمه کند :” چه خوب است که هستی ، جانم …”
و….
آی می چسبد این عصرها،
که بندِ دلت ،
با همین یک جمله پاره می شود…!
متن بهاری عاشقانه
همه از بویِ بهار و دلم از یادِ تو مست
تار ِمویِ تو می ارزد
به هزاران تقویمدر من بیداری!
چون بهار در اندیشه درخت
جمله ای درباره بهار
باید خالق رؤیایی بشوم
که باراناش
بهار داشته باشد.
که من ندارم!
…………….
کپشن درباره شکوفه های بهاری
بوی اردیبهشت میآید این حوالی
بوی لوسترین دختر بهار
که لای موهـی فرخوردهی خرمایی رنگش
عطـر شکوفـههای گیلاس است
و از چشمهای قهـوه ای اش شیطنت می بارد
…………….
متن بهاری برای اینستا
یادم نیست
اول، بهار از این کوچه رد شد
یا گیسوان من شکوفه کرد
اما هنوز در خاطرم هست
که از لب هایم گیلاس می چیدی
تا انگشتانت طعم فروردین بگیرد
در تمام بهارهایی که
فراموش می کنی
کدام باد مرا با خود برد
متن ادبی درباره بهار
با اردیبهشت بیا
تا به همه ثابت کنی
از میانه بهار
عید میشود
متن ادبی بهار 1401
فصل ها را نمی شناسم
اما گاهی شناختن یک نفر
می تواند آغاز بهار باشد
…………….
متن کپشن درباره بهار
بعد یک سال بهار آمده، میبینی که
باز تکرار به بار آمده، میبینی که
سبزی سجده ی ما را به لبی سرخ فروخت
عقل با عشق کنار آمده، میبینی که
آن که عمری به کمین بود، به دام افتاده
چشم آهو به شکار آمده، میبینی که
حمد هم از لب سرخ تو شنیدن دارد
گل سرخی به مزار آمده، میبینی که
غنچه ای مژده ی پژمردن خود را آورد
بعد یک سال بهار آمده، میبینی که
کپشن کوتاه درباره بهار
طبيعتاً
بهار
اشكال طبيعت است،
وگرنه تو نيامده
نمى آمد…
…………….
شعر قشنگ درباره بهار
به من، ای صبا،
نسیمی ز بهار دولت او
برسان، که سال و ماهت
همه نو بهار بادا…..
…………….
متن بهاری قشنگ
هزار گل اگرم هست
هر هزار تویی
گلاند اگر همه اینان
همه بهار تویی
…………….
جمله درباره شکوفه بهاری
با بهار
شکوفه زده ام
به بوسه چینی ام بیا
…………….
متن بهاری
آمد ز طرفِ کویت
صبحِ ازل نسیمی
بوی تو را گرفتیم
ما و بهار هر دو
متن بهاری اینستا
از همین الان سبزه های عید
در آغوش همدیگر
پیچیده شده اند
یاد بگیر که در بهار چگونه…
میتوان در آغوش جوانه زد
…………….
متن ادبی بهار
امروز از خدا
از زندگی
از خنده ی گل
از عطر بهار لذت ببر
گلایه و تلخی را
بسپار به نسیم
تا با خودش ببرد
زندگی پر است از شادی های کوچک
آنها را دریاب..
عِطرِ خوشش نیز پیشاپیش آمده تا مقدمه چینی کند برای ردّ پاهایی که زودتر از بهار، قدم بر این زمینِ خفته نهاده اند.
گلِ من! به جوش آی و به پای کوب که فصل، فصلِ شکفتن ات در راه است…
رضیه قدرتی
متن ادبي بهار ازمولانا
اما بهار من تویی،
من ننگرم در دیگری..
#مولانا
…………….
متن بهاری غمگین
با خاطرههای تو
که سرسبزیِ محضی
هر روز برای منِ دیوانه،
بهار است
…………….
متن خاص درباره بهار
تا زنده ای “شکوفه بزن”
گل کن!
بهار شو!
کسی به میوه های درختی
که پای گور قد کشیده
“محل” نمی دهد…
…………….
شعر عاشقانه درباره بهار
در فصلِ بهار و موسم گُل
بیعشق مَدار عاشقان را…
#عطار
…………….
متن طولانی درباره بهار
یخ آب می شود در روح من
در اندیشه هایم
بهار حضور توست
بودن توست
گاه آرزو میکنم ای کاش
برای تو پرتو آفتاب باشم،
تا دستهایت را گرم کند
اشکهایت را بخشکاند و خنده را به لبانت باز آرد.
پرتو خورشیدی که اعماق تاریک وجودت را روشن کند،
روزت را غرقه نور کند،
یخ پیرامونت را آب کند…
جمله درباره باران بهاری
به خدا خواهم گفت:
جای باران بهار
دلمان تشنهٔ احساس شده
عشق ببار!
…………….
جمله زیبا درباره بهار و شکوفه های بهاری
در این بهار… آه!؛
چه یادها
چه حرف های ناتمام
دل پر آرزو
چو شاخ پرشکوفه باردار میشود…
…………….
جمله درباره باران بهاری
عشق با انگشتهای کشیده پیانو مینواخت،
من پابه پای پونههای وحشی میرقصیدم
باران میآمد،
بهار نارنجها همه مست؛
هوا هوای تو بود…
جمله درباره ی بهار
بیا که بار دگر گل به بار می آید
بیار باده که بوی بهار می آید
هزار غم ز تو دارم به دل، بیا ای گل
که گل شکفته و بانگ هزار می آید..
…………….
کپشن بهاری غمگین
چشم در راهِ کسی هستم
کوله بارش بر دوش،
آفتابش در دست،
خنده بر لب، گل به دامن، پیروز
کولهبارش سرشار از عشق، امید
آفتابش نوروز…
با سلامش، شادی
در کلامش، لبخند
از نفسهایش گُل میبارد
با قدم هایش گُل میکارد؛
مهربان، زیبا، دوست،
روح هستی با اوست!
قصه سادهست، معما مشمار،
چشم در راه بهارم آری،
چشم در راهِ “بهار” …!
فریدون مشیری
کپشن طولانی درباره بهار برای اینستاگرام
بهار باش
بهار اتفاقی نیست که در تقویم ها بیفتد و روی کاغذ.
بهار ماجرایی نیست که در گوشی های موبایل رخ دهد و با پیام هایی نوروزی که هزاران بار دست به دست می گردد؛ بهار اتفاقی ست که در دل می افتد و در جان و در رفتار و در زندگی.
هیچ درختی پیام تبریکی برای کسی نمی فرستد.
درخت اما می شکفد، جوانه می زند، شکوفه می کند، سبز می شود…
و ما باخبر می شویم که بهار است و ما می فهمیم که این چنین بودن مبارک است.
درختی که از شاخه ها و شانه هایش برف و یخ و قندیل های زمستانی آویزان است ، اگر هزاران تقویم بهارانه نیز بر خود بیاویزد ، کیست که باور کند ؛ چنین درختی غمنامه ای طنز آلود است.
جمله درمورد باران بهاری
بيا تا حواس زمین پرت بهار است برای چندساعتی زندگی را قرض بگیریم؛ درخانه اردیبهشت را بزنیم و همبازی باد و شکوفهها شویم؛ به پچ پچ پرندگان باهم گوش بسپاریم و راز این زیبایی را از اردیبهشت بپرسیم، مزه باران را روی گلبرگ گل بچشیم و کمی از عطر ریحان و بابونه را بدزدیم و درجیب مان پنهان کنیم؛ میان گیسهای بافته شدهمان شکوفه بکاریم و جرعه ای از صبر پنجره را برای خستگیهایمان قرض بگیریم؛ عکس آسمان را در دستانمان قاب کنیم و خورشید را به چشمانمان بیاویزیم…
بیا زندگی را قلقلک دهیم تا صدای خنده اش لحظههایمان را پرکند؛ تا مزه واقعی گوجه سبز در جانمان رخنه کند و خنکی فالوده در مولکولهایمان ذخیره شود؛ تا گذر زمان یادمان رود و خودمان را به یاد آوریم…
شعر درمورد بهار زیبا
اى كه
از صبح بهار
نیز دل انگيزترى
شاخهى نسترنى پیچك آغوش منىصبح
آغاز شد و
چشم دلم منتظرت
پلك بگشاى كه آغاز من و جان منى…!
شعر نو درمورد بهار
سپیده که سر بزند
در این بیشه زار خزان زده
شاید
دوباره گلی بروید
شبیه آنچه در بهار بوییدی
پس به نام زندگی
هرگز مگو
هرگز
متن خاص برای بهار
حواست به حالِ بهار هست؟
نه باران میخواهد
نه موسيقی و شعر
ذاتش انگيزهی دلدادن است
حواست به ساعتِ روی ديوار هست؟
اين روزها برای حرفهای عاشقانه
زود هم كه بجنبی
باز دير میشود
متن زیبا درباره فصل بهار و ماه فروردین
باران زده و هوای فروردین است
موسیقی باغ، بانگِ بلدرچین استپلکی بگشا و باز کن پنجره را
هر صبح بهار با تو عطرآگین است
متن ادبی برای فروردین و بهار
فروردین تمام شد!
اولین بارانِ بهار را که نبوده ای؛
خودت را،
به اولین شکوفه اردیبهشت برسان!
میدانی که،
اردیبهشت بی تو،
بهشت نمی شود!!
شعر در وصف بهار
ای ساقی گلچهره در این صبح دل انگیز
لبریز بده جام مرا شادی جمشیدهر جا گلی خندد با دوست بخندید
هر گه که بهار آید با عشق بجوشید
شعر غمگین درباره بهار
بهارها که ز عمرم
گذشت و بیتو گذشت
چه بود غیر خزانها
اگر بهار تویی…!
متن کوتاه درباره بهار
هوا هوای بهار است و باده باده ی ناب
به خنده خنده بنوشیم, جرعه جرعه شراب
شعرهای زیبا در وصف فصل بهار
شادا بهار
که دست مرا گرفته
نمیدانم به کجا میبرد
شادا من که دست بهار را گرفته
به خانه خود میبرم…
متن ادبی در مورد بهار از فروغ فرخ زاد
ای بهار، ای بهارِ افسونگر
من سراپا خیالِ او شدهام
در جنون تو رفتهام از خویش
شعر و فریاد و آرزو شدهام….
جمله ادبی زیبا درباره بهار
خوب من
این بهار را هر کجا هستی
هر چقدر دور، به خودت برگرد…
بهار عزیزم سلام!
می دانم سرت شلوغ است و داری چمدانت را برای آمدن، آماده می کنی!
خواستم بگویم میان باران و بوی عشق و شکوفه های رنگارنگ برای همه ی آدم ها یک دشت آرزوی برآورده شده بگذار توی چمدانت، که امسالمان سال بغض بود، سال آه بود!
حالا که داری از راه می رسی توی آغوشت برایمان عشق بیاور، توی چشمهایت برایمان اشک شوق بیاور!
بهار عزیزم!
لطفا آنقدر خوب باش تا تمام روزهای سال، به یمن آمدنت غصه ها را به در کنند!
لطفا زودتر بیا که دلمان به آمدنت خوش است…
کپشن طولانی برای اینستاگرم در مورد بهار
زمستان
آخرین حرف هایش را
روی آخرین برگ
از آخرین شاخه ی آخرین درخت
نقاشی میکند
و لای پنجره ی یخ کرده ی اسفند میگذاردبهار اما پشت در است
حالش خریدنی ست
آمده تا مبتلا کند
با فروردین ناز میکشد
با فروردین دل میبرد
و به اردیبهشت که میرسد.امان از اردیبهشت
امان از اردیبهشت که بوی ماه و آسمان میدهد
اردیبهشت عاشق است
سرش را روی شانه ی خرداد میگذارد
و با قصه های لیلی
هوای شهر را مجنون میکند!
مثل بهار باش
گاهی ابری
گاهی بارانی
و گاهی سرخوش و آفتابیبگذار دریا با تو همراه شود
در کوچه هایی قدم بگذار
که عطر بهار نارنج
عشق را تحمیل میکندپنجره را باز کن
تا آخرین حرف های زمستان
در آغوش باد رنگ فراموشی بگیرد
بهار را باید عاشق بود
بهار را باید رویید
بهار را….من میگویم بهار را باید به گونه ای زندگی کرد
كه انگار تکرار نخواهد شد
جمله ادبی و خاص درباره بهار و اردیبهشت ماه
اردیبهشت فقط حالاست که آدم بی بهانه دلش عاشقی میخواهد،
که آسمان و آفتاب هم شوخ میشوند و سر به سرت میگذارند،
هوا جوری خوب است که دلت میخواهد تا آن سر دنیا پیاده بروی،
شبها عطر بهار نارنجش آدم مریض را سالم میکند و عصرها یاسها توی باد عاشقی بی ملاحظه ای راه می اندازند .
اردیبهشت، بهاری ترین ماه بهار است
عمیق تر نفس بکشید و به آسمان بیشتر نگاه کنید و عاشقی کنید، عاشقی کنید، عاشقی کنید…
اردیبهشت، فصل عاشقی ست.
متن درباره آخرین روزهای بهار
بعدازظهرهای بهاری پا برهنه باید رفت پای درخت های حیاط. پاهایت گرم بشود از بوسه ی داغ آفتاب و سنگفرش ها.
چه لذتی دارد میان این همه داغی سنگفرش رسیدن به سایه درخت.
دمی خیره بمان به چرخش باد میان برگهای درخت و تاب خوردن گوشواره های گیلاس و آلبالو.
دانه دانه سرخ ترین ها را بچین برای شیرینی خاطرات آخرین بعدازظهر های بهاری که دارد تمام می شود.
لب حوض لختی بنشین و پاهایت را غرق در خنکای آبش کن. سبد گوشوارها را زیر شیر آب تازه کن.
دنیا چه زود می گذرد مثل باد، این بهار هم تمام شد.
متن ادبی خاص درباره بهار
نه !
هميشه برای عاشق شدن،
به دنبال باران و
بهار و
بابونه نباش!
گاهی
در انتهای خارهای يک کاکتوس،
به غنچهای میرسی
که ماه را بر لبانت مینشاند
شعر ادبی غمگین درباره بهار
اکنون مرا بهار دل انگیز دیگری
آورده است وعده ی پاییز دیگریویرانه های خانه من ایستاده اند
چشم انتظار حمله ی چنگیز دیگریتا مرگ، یک پیاله فقط راه مانده است
کی می رسد پیاله ی لبریز دیگریآتش بزن مرا که به جز شاخه های خشک
باقی نمانده از تن من، چیز دیگریتهران و تلخکامی من مانده است کاش
تبریز دیگری و شکرریز دیگری
متن قشنگ ادبی در مورد فصل بهار
دنیا که همیشه همینطور نمیماند
شبها روز میشوند
و زمستان بهار میشود
به دنیا و بازیهایش لبخند بزن
یک جمله برای آرام گرفتن کافیست
میگذرد
پر شد از بوی گل کوچه ها خانه ها
باز آغاز شد رقص پروانهها
بازهم پهن شد سفره هفت سین
سبز شد سرخ شد هرکجای زمین
بهارِ پر کرشمه و ناز، تورِ گل گلی اش را روی سرش تکانی داد و همراه با نسیمِ برخاسته از زلفش، زمینِ تشنه را مدهوشِ بارشِ گلبرگهای هزار رنگش کرد.
از پشتِ سوراخهای تورِ سفیدش، دو دو زدنِ مردمکِ چشمانِ سبزش را، از نگاهِ چشم به راهانش دزدید و بی تابِ گرفتنِ آخرین شاباش ها، منتظر ماند تا تمام عیار، نقاب از چهره بیفکند و رونمایی کند از این رستاخیزِ زایش و رویشِ بی مثال…
کمتر از دو روز تا پاگشا کردنِ این عروسِ زیبای طبیعت باقی مانده است؛
برایتان سالی پر عافیت، تنی پر سلامت و عاقبتی به تمامت، خیر و برکت آرزو دارم.
وقت آن رسیده که بقچه اش را بپیچد، من هم کمکش میکنم،راهیست که باید برود..
قلم و کاغذم را برمیدارم و لیست میکنم هر آنچه را که قرار است در بقچه اش جا بگذارم..
خیلی طول نمیکشد که او را همراهی کنم،
چند ماهی می شد که فکرهایم را جمع کرده بودم تا در قبال چیزهایی که میدهم دستاورد های جدیدی را بخواهم.
به ته رسیده بودیم،به آخر..
بیرحم نبودم اما او می تاخت..
زمانهای زیادی با هم بودیم ،دقیق تر بگویم تمام ثانیه ها و دقیقه های یکسال را..
با او خندیدم،ذوق کردم،ناراحت شدم،گریستم،آرزو کردم و در نهایت باید تمامش میکردم،خواه ناخواه، این تقدیر دست من نبود،حتی اگر میخواستم نمی شد که بماند..
روزهای زیادی را با هم گذراندیم، خوب و بد با هم قاطی داشت مثل میوه های روی گاری آن پیرمردی که سر کوچه ی مان بساط میکرد.
در چشم بر همزدنی یکسال گذشت،یکسال بیشتر یاد گرفتم،یکسال بزرگتر شدم،یکسال فرصت نفس کشیدن داشتم و حالا دیگر..
برو اسفند جان..
ما آدمها عادت داریم همیشه شروعش را جشن میگیریم، به پایان که میرسد دل میزند..
برو اسفند زمستان..
که امسال دردهای زیادی را به دوش کشیدیم.
سر راهت اما به فروردین بگو متفاوت تر از همیشه رونمایی کند..
بگو که ما دلبسته ایم به روزهای بهتر..
به امیدی دوباره برای یک شروع دیگر..
برو اسفند جان..
آن بهار زیبارو میخواهد رونمایی کند،صدای پاهایش را میشنوم که چه طنازانه قدم برمیدارد.
پرنده ها به پیشوازش رفته اند و درختان آذین بسته اند و من..
دعا میکنم برای مردم سرزمینم که سالی پر از شادی و خیر و برکت را تجربه کنند.