داستان قرآنی درباره حسادت (3 داستان باترجمه و متن کامل)

این مطلب رو با دوستان خود به اشتراک بگذارید

داستان های زیادی درباره حسادت در قرآن کریم آمده است ما به 3 داستان زیر با ترجمه فارسی اشاره کرده ایم :

داستان هابیل و قابیل

یکی از داستان‌های قرآنی که به موضوع حسادت اشاره دارد، داستان هابیل و قابیل، فرزندان حضرت آدم (ع) است. این داستان در سوره مائده، آیات 27 تا 31 آمده است و نشان‌دهنده عواقب و پیامدهای حسادت است.

روایت داستان هابیل و قابیل

حضرت آدم (ع) دو پسر به نام‌های هابیل و قابیل داشت. قابیل به خاطر حسادت به هابیل، به تصمیمی نابجا و گناه‌آلود دست زد. خداوند قربانی‌های هر دو را پذیرفت اما قربانی قابیل را نپذیرفت، که این امر حسادت قابیل را شعله‌ور کرد.

سوره مائده، آیات 27-31:

آیه 27: اُتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبَا قُرْبَانًا فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِمَا وَلَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ قَالَ لَأَقْتُلَنَّكَ قَالَ إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ

ترجمه: و داستان دو پسر آدم را به حق بر آنها بخوان: هنگامی که هر کدام کاری برای تقرب (به خدا) انجام دادند؛ اما از یکی پذیرفته شد و از دیگری پذیرفته نشد. او گفت: «حتماً تو را خواهم کشت!» [دیگری] گفت: «خدا فقط از پرهیزگاران می‌پذیرد.»

آیه 28: لَئِن بَسَطتَ إِلَيَّ يَدَكَ لِتَقتُلَني مَا أَنا بِبَاسِطٍ يَدِيَ إِلَيكَ لِأَقتُلَكَ إِنِّي أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ العَالَمِينَ

ترجمه: اگر تو دستت را برای کشتن من دراز کنی، من دست خود را برای کشتن تو دراز نخواهم کرد؛ چرا که من از خداوند، پروردگار جهانیان، می‌ترسم.

آیه 29: إِنِّي أُرِيدُ أَن تَبُوءَ بِإِثمِي وَإِثمِكَ فَتَكُونَ مِن أَصحَابِ النَّارِ وَذَلِكَ جَزَاءُ الظَّالِمِينَ

ترجمه: من می‌خواهم که تو با گناه من و گناه خودت بازگردی و از اهل آتش شوی؛ و این جزای ستمگران است.

آیه 30: فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِيهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الْخَاسِرِينَ

ترجمه: نفس سرکش او، کشتن برادرش را برای او آسان نمود؛ و او را کشت و از زیانکاران شد.

آیه 31: فَبَعَثَ اللَّهُ غُرَابًا يَبْحَثُ فِي الأَرْضِ لِيُرِيَهُ كَيْفَ يُوَارِي سَوْءَةَ أَخِيهِ قَالَ يَا وَيْلَتَى أَعَجَزْتُ أَنْ أَكُونَ مِثْلَ هَذَا الْغُرَابِ فَأُوَارِيَ سَوءَةَ أَخِي فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمِينَ

ترجمه: سپس خداوند زاغی را فرستاد که زمین را می‌کاوید تا به او نشان دهد چگونه جسد برادرش را پنهان سازد. [قابیل] گفت: وای بر من! آیا من ناتوان‌تر از این زاغ هستم که جسد برادرم را پنهان کنم؟ و سرانجام از پشیمانان شد.

نکات اخلاقی و آموزنده

  1. حسادت و عواقب آن: این داستان به وضوح نشان می‌دهد که حسادت می‌تواند انسان را به اعمال ناشایست و حتی گناهانی چون قتل بکشاند.
  2. پرهیزگاری: خداوند قربانی هابیل را به خاطر تقوای او پذیرفت، در حالی که قربانی قابیل به دلیل نبود تقوا پذیرفته نشد.
  3. پشیمانی: پس از ارتکاب قتل، قابیل از عمل خود پشیمان شد، اما این پشیمانی نمی‌توانست عواقب گناه او را جبران کند.
  4. آموزش از طبیعت: خداوند از طریق زاغ، قابیل را آموزش داد که چگونه جسد برادرش را دفن کند، نشان‌دهنده اهمیت یادگیری و عبرت گرفتن از محیط اطراف است.

این داستان قرآنی اهمیت پرهیز از حسادت و پرهیزگاری و تأمل در عواقب اعمال را به ما یادآوری می‌کند.

داستان حضرت یوسف و برادرانش

داستان‌های دیگری نیز در قرآن کریم وجود دارند که به موضوع حسادت پرداخته‌اند. یکی از این داستان‌ها، داستان حضرت یوسف (ع) و برادرانش است که به وضوح به حسادت و عواقب آن اشاره دارد. این داستان در سوره یوسف آمده است و یکی از معروف‌ترین داستان‌های قرآنی است.

روایت داستان داستان حضرت یوسف (ع) و حسادت برادرانش

حضرت یوسف (ع) یکی از دوازده فرزند حضرت یعقوب (ع) بود. یعقوب (ع) به یوسف (ع) علاقه‌مند بود و این موضوع باعث حسادت برادران یوسف (ع) شد. آن‌ها تصمیم گرفتند یوسف را از بین ببرند یا او را از پدر دور کنند تا توجه پدر به آنان معطوف شود.

سوره یوسف، آیات 4-18:

آیه 4: إِذْ قَالَ يُوسُفُ لِأَبِيهِ يَا أَبَتِ إِنِّي رَأَيْتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَبًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رَأَيْتُهُمْ لِي سَاجِدِينَ

ترجمه: (به خاطر بیاور) زمانی را که یوسف به پدرش گفت: «پدر جان! من در خواب یازده ستاره و خورشید و ماه را دیدم؛ که برای من سجده می‌کنند.»

آیه 5: قَالَ يَا بُنَيَّ لَا تَقْصُصْ رُؤْيَاكَ عَلَىٰ إِخْوَتِكَ فَيَكِيدُوا لَكَ كَيْدًا إِنَّ الشَّيْطَانَ لِلْإِنسَانِ عَدُوٌّ مُّبِينٌ

ترجمه: (یعقوب) گفت: «فرزندم! خواب خود را برای برادرانت بازگو مکن؛ که برای تو نقشه (بدی) می‌کشند؛ چرا که شیطان، دشمن آشکاری برای انسان است.»

آیه 8: إِذْ قَالُوا لَيُوسُفُ وَأَخُوهُ أَحَبُّ إِلَىٰ أَبِينَا مِنَّا وَنَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أَبَانَا لَفِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ

ترجمه: (به خاطر بیاور) هنگامی را که (برادران یوسف) گفتند: «یوسف و برادرش نزد پدرمان از ما محبوب‌ترند، در حالی که ما گروه نیرومندی هستیم. مسلماً پدر ما در گمراهی آشکاری است.

آیه 9: اقْتُلُوا يُوسُفَ أَوِ اطْرَحُوهُ أَرْضًا يَخْلُ لَكُمْ وَجْهُ أَبِيكُمْ وَتَكُونُوا مِن بَعْدِهِ قَوْمًا صَالِحِينَ

ترجمه: «یوسف را بکشید یا او را به سرزمینی دور افکنید تا توجه پدر، فقط به شما باشد؛ و بعد از آن، (از گناه خود توبه می‌کنید و) افراد صالحی خواهید بود!»

آیه 10: قَالَ قَائِلٌ مِّنْهُمْ لَا تَقْتُلُوا يُوسُفَ وَأَلْقُوهُ فِي غَيَابَتِ الْجُبِّ يَلْتَقِطْهُ بَعْضُ السَّيَّارَةِ إِن كُنتُمْ فَاعِلِينَ

ترجمه: یکی از آنها گفت: «یوسف را نکشید! و اگر می‌خواهید کاری انجام دهید، او را در نهان‌خانه چاه بیفکنید تا بعضی از رهگذران او را برگیرند (و با خود به مکان دوری ببرند).»

آیات 11-12: قَالُوا يَا أَبَانَا مَا لَكَ لَا تَأْمَنَّا عَلَىٰ يُوسُفَ وَإِنَّا لَهُ لَنَاصِحُونَ أَرْسِلْهُ مَعَنَا غَدًا يَرْتَعْ وَيَلْعَبْ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ

ترجمه: گفتند: «پدر جان! چرا تو درباره یوسف به ما اطمینان نمی‌کنی، در حالی که ما خیرخواه او هستیم؟! او را با ما بفرست، تا غذای کافی بخورد و بازی کند؛ و ما حافظ او هستیم!»

آیه 15: فَلَمَّا ذَهَبُوا بِهِ وَأَجْمَعُوا أَن يَجْعَلُوهُ فِي غَيَابَتِ الْجُبِّ وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِ لَتُنَبِّئَنَّهُم بِأَمْرِهِمْ هَٰذَا وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ

ترجمه: هنگامی که او را بردند و تصمیم گرفتند او را در نهان‌خانه چاه قرار دهند، (این کار را کردند؛) و ما به او وحی فرستادیم که (نگران نباش! روزی) آنها را از این کارشان باخبر خواهی ساخت؛ در حالی که آنها نمی‌دانند.

آیه 18: وَجَاءُوا أَبَاهُمْ عِشَاءً يَبْكُونَ قَالُوا يَا أَبَانَا إِنَّا ذَهَبْنَا نَسْتَبِقُ وَتَرَكْنَا يُوسُفَ عِندَ مَتَاعِنَا فَأَكَلَهُ الذِّئْبُ وَمَا أَنتَ بِمُؤْمِنٍ لَّنَا وَلَوْ كُنَّا صَادِقِينَ

ترجمه: (سپس) شب هنگام، گریان به سراغ پدرشان آمدند. گفتند: «پدر جان! ما رفتیم برای مسابقه و یوسف را نزد اثاث خود گذاردیم؛ پس گرگ او را خورد! تو هرگز سخن ما را باور نخواهی کرد، هر چند راستگو باشیم!»

نکات اخلاقی و آموزنده

  1. حسادت و عواقب آن: برادران یوسف به دلیل حسادت به او، دست به عملی نادرست زدند که پیامدهای ناگواری به همراه داشت.
  2. اعتماد به خداوند: یوسف (ع) با تمام مشکلاتی که با آن روبرو شد، به خداوند اعتماد داشت و این اعتماد او را از دشواری‌ها نجات داد.
  3. توبه و پشیمانی: برادران یوسف در نهایت از عمل خود پشیمان شدند و از یوسف و پدرشان طلب بخشش کردند.
  4. عفو و بخشش: یوسف (ع) در نهایت برادرانش را بخشید و این نشان‌دهنده اهمیت عفو و گذشت است.

این داستان به ما یادآوری می‌کند که حسادت می‌تواند به اعمال ناپسند منجر شود، اما با اعتماد به خداوند و توبه، می‌توان از گناهان پاک شد و راهی نو آغاز کرد.

داستان یوسف و زلیخا

روایت داستان

داستان حضرت یوسف (ع) یکی از زیباترین و آموزنده‌ترین داستان‌های قرآن کریم است که به طور مفصل در سوره یوسف بیان شده است. این داستان شامل بخش‌های مختلفی است که در آن به حسادت، صبر، تقوا و عاقبت خیانت پرداخته شده است. یکی از بخش‌های مهم این داستان، حسادت و خیانت زلیخا به یوسف (ع) است.

سوره یوسف، آیات 22-34:

آیه 22: وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا وَكَذَٰلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ

ترجمه: و هنگامی که (یوسف) به رشد و کمال رسید، حکمت و دانش به او عطا کردیم؛ و این‌گونه نیکوکاران را پاداش می‌دهیم.

آیه 23: وَرَاوَدَتْهُ الَّتِي هُوَ فِي بَيْتِهَا عَنْ نَفْسِهِ وَغَلَّقَتِ الْأَبْوَابَ وَقَالَتْ هَيْتَ لَكَ قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوَايَ إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ

ترجمه: و آن زنی که یوسف در خانه او بود، از او تمنای کام‌گیری کرد و درها را بست و گفت: بیا! یوسف گفت: پناه بر خدا! او پروردگار من است؛ مقام مرا گرامی داشته است. ستمگران رستگار نمی‌شوند.

آیات 24-25: وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَنْ رَأَىٰ بُرْهَانَ رَبِّهِ كَذَٰلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ وَاسْتَبَقَا الْبَابَ وَقَدَّتْ قَمِيصَهُ مِن دُبُرٍ وَأَلْفَيَا سَيِّدَهَا لَدَى الْبَابِ قَالَتْ مَا جَزَاءُ مَنْ أَرَادَ بِأَهْلِكَ سُوءًا إِلَّا أَن يُسْجَنَ أَوْ عَذَابٌ أَلِيمٌ

ترجمه: و به‌راستی، او (زلیخا) قصد (یوسف) کرد، و (یوسف) نیز اگر برهان پروردگارش را ندیده بود، قصد او می‌کرد. این‌چنین، تا بدی و زشتی را از او بگردانیم. به درستی که او از بندگان مخلص ماست. و هر دو به سوی در دویدند و او (زلیخا) پیراهن یوسف را از پشت پاره کرد و در این هنگام شوهر او را نزد در یافتند. (زلیخا) گفت: جزای کسی که به خانواده تو قصد بدی داشته باشد، چیست جز اینکه زندانی یا عذابی دردناک باشد؟

آیات 26-27: قَالَ هِيَ رَاوَدَتْنِي عَن نَّفْسِي وَشَهِدَ شَاهِدٌ مِّنْ أَهْلِهَا إِن كَانَ قَمِيصُهُ قُدَّ مِن قُبُلٍ فَصَدَقَتْ وَهُوَ مِنَ الْكَاذِبِينَ وَإِن كَانَ قَمِيصُهُ قُدَّ مِن دُبُرٍ فَكَذَبَتْ وَهُوَ مِنَ الصَّادِقِينَ

ترجمه: (یوسف) گفت: او از من کام خواست. و شاهدی از اهل او گواهی داد: اگر پیراهنش از جلو پاره شده است، پس او راست گفته و او از دروغ‌گویان است. و اگر پیراهنش از پشت پاره شده است، پس او دروغ گفته و او از راست‌گویان است.

آیات 28-29: فَلَمَّا رَأَىٰ قَمِيصَهُ قُدَّ مِن دُبُرٍ قَالَ إِنَّهُ مِن كَيْدِكُنَّ إِنَّ كَيْدَكُنَّ عَظِيمٌ يُوسُفُ أَعْرِضْ عَنْ هَٰذَا وَاسْتَغْفِرِي لِذَنبِكِ إِنَّكِ كُنتِ مِنَ الْخَاطِئِينَ

ترجمه: پس هنگامی که پیراهن او را از پشت پاره دید، گفت: این از مکر و فریب شما زنان است؛ به راستی که مکر شما بزرگ است. یوسف! از این (ماجرا) صرف‌نظر کن و (ای زن!) برای گناهت استغفار کن؛ زیرا که تو از خطاکاران بوده‌ای.

نظرات