قصه های کودکانه کوتاه برای خواب با موضوعات آموزنده

این مطلب رو با دوستان خود به اشتراک بگذارید

کودکان عاشق داستان هستند. آنها به خصوص دوست دارند قبل از خواب داستانی را از مادر یا پدرشان بشنوند. خواندن داستان های خواب برای کودکان روشی شگفت انگیز برای پیوند با آنها است و عشق به خواندن را در آنها ترغیب می کند. در این نوشته از مینویسم قصد داریم چند قصه کودکانه کوتاه برای خواب که حاوی مطالب آموزنده برای بچه ها هستند را تقدیمتان کنیم.

خواندن قصه برای کودکان باعث می شود که آنها در بزرگسالی عاشق کتاب شوند. همچنین خواندن قصه های آموزنده برای کودکان باعث تقویت حافظه ، بهبود زبان و تقویت تفکر خلاق در آنها می شود. می توانید این قصه ها را شب ها قبل از خواب برای کودکان بخوانید.

4 قصه شب آموزنده و کوتاه برای کودکان در وقت خواب

در قصه های آموزنده کودکان می توانند خود را به جای شخصیت اصلی داستان در نظر بگیرند و برای مثال از کار بدی که شخصیت اصلی داستان انجام می دهد، پند بگیرند. در اینجا 4 مورد از بهترین قصه های آموزنده برای کودکان آورده شده است.

همچنین بخوانید: آموزش مراحل تشکیل باران برای کودکان

1. قصه گربه های شلخته

اگر کودک شما شلخته است و می خواهید نظم و انضباط رادر قالب داستان به آها بیاموزید داستان کوتاه گربه های شلخته یک داستان آموزنده در رابطه با نظم برای بچه ها است:

توی خونه گربه ها همه چی نا مرتبه، مثلا اگه قرار باشه خوراکی پیدا بشه معلوم نیست اونو باید تو جعبه داروها پیدا کرد یا تو کمد لباس.
مثلا همین امروز همه ی وسایل خونه با نخ به هم وصل شده بودند. اگه مامان گربه ها می خواست کلاهشو برداره صندلی هم باهاش بلند می شد. میز هم تکون می خورد. آخه بچه گربه شون داشت با کلاف نخ بازی می کرد. انقدر این نخ ها رو باز کرده و تو همه جای خونه پخش کرده بود که دیگه سر و تهش معلوم نبود. فقط دور همه چیز نخ بسته شده بود.

همین ظهری دُم بابا گربه به یکی از نخ ها گیر کرد. بابا گربه هر چی سعی کرد نتونست دُم خودش رو از نخ ها باز کنه. نزدیک بود دمش کنده بشه.
به خاطر همین بی نظمی تو خونه ی گربه ها همه اش اعصاب همه خورده. مامان گربه از صبح تا شب هی جیغ می زنه . بچه گربه ها هم هی با هم دعوا می کنن. بابا گربه هم اعصابش خورد می شه از خونه می ره بیرون. آخه این که نمی شه خونه.

باید همه با هم نظم و انضباط داشته باشن. بچه گربه ها باید تو اتاق خودشون بازی کنن. وقتی می خوان با یه اسباب بازی بازی کنن اول باید اسباب بازی های قبلی رو سر جاش بذارن. تازه باید تو تمیز کردن خونه  هم به مامان گربه کمک کنن.
مامان گربه هم باید برای همه چیز یه جای مشخص درست کنه.
بابا گربه هم باید برای تمیز کردن خونه کمک کنه.

بالاخره به خاطر اعصاب خوردی همه، بچه گربه ها تصمیم گرفتند نخ ها رو جمع کنند. بابا گربه که از بیرون به خونه رسید، دید که اتاق ها تمیز شدند. مامان گربه هم داشت از تمیزی خونه لذت می برد و با خودش فکر کرد که از این به بعد هر چیزی رو سر جای خودش بذاره و به بابا گربه و بچه گربه ها گفت چقدر خوب میشه اگه از این به بعد همه علاوه بر مرتب نگه داشتن اتاق خودشون، تو تمیز کردن خونه به هم کمک کنن. به این ترتیب گربه های شلخته قصه ما از بی نظمی و نامرتبی نجات پیدا کردند و پس از اون زندگی خوب و بدون اعصاب خوردی رو کنار هم داشتند.

قصه های کودکانه کوتاه برای خواب: قصه گربه های شلخته

همچنین بخوانید: آموزش نماز به کودکان ابتدایی

2. قصه پسته های اخمو

پسته های اخمو یک قصه کودکانه کوتاه برای خوش اخلاق بودن بچه ها است:

همه پسته های تو ظرف آجیل، خندان بودن. برای همین خیلی راحت باز می شدن و یکی پس از دیگری خورده می شدند. اما یکی از پسته ها اخمو بود. هیچ کس دوست نداشت پسته اخمو رو برداره . برای همین پسته اخمو تنها توی ظرف باقی مونده بود. پسر شکمو بلاخره دلش آب شد و پسته اخمو رو برداشت و بهش خندید تا شاید اونم بخنده و باز شه. هر چی قلقلکش داد و براش لطیفه تعریف کرد تا خندان بشه فایده ای نداشت. پسته اخمو سفت و محکم بود و دهنشو بسته بود.

پسر شکمو قصه ما یه نگاهی به اطراف کرد، بعد یواشکی پسته اخمو رو گذاشت توی دهنش. با دندونای عقبیش یک گاز محکم از پسته اخمو گرفت. یه دفعه ناگهان پسته اخمو صدا کرد و دندون پسر شکمو هم شکست.

حالا دیگه به جای پسته اخمو، پسر شکمو قصه اخمو شده بود. آخه کی با دندون شکسته می تونه بخنده!

3. داستان زیبای گرگ و الاغ

یکی از داستان های کوتاه برای خواب بچه ها قصه گرگ و الاغ است که به بچه ها هشیار بودن و گول نخوردن را می آموزد:

روزی الاغ هنگام علف خوردن ،‌کم کم از مزرعه دور شد . ناگهان گرگ گرسنه ای جلوی او پرید. الاغ خیلی ترسید.

ولی فکر کرد که باید حقه ای به گرگ بزند وگرنه گرگه اونو یک لقمه می کنه، برای همین لنگانلنگان راه رفت و یکی از پاهای عقب خود را روی زمین کشید .

الاغ ناله کنان گفت: ای گرگ در پای من تیغ رفته است، از تو خواهش می کنم که قبل ازخوردنم این تیغ را از پای من در بیاوری.

گرگه با تعجب پرسید: برای چه باید اینکار را بکنم من که می خواهم تو را بخورم .

الاغ گفت: چون این خار که در پای من است و مرا خیلی اذیت می کند. اگر مرا بخوری درگلویت گیر می کند و تو را خفه می کند.

گرگ پیش خودش فکر کرد که الاغ راست می گوید برای همین پای الاغ را گرفت و گفت: تیغ کجاست؟ من که چیزی نمی بینم و سرش را جلو آورد تا خوب نگاه کنه .در همین لحظه الاغ از فرصت استفاده کرد و با پاهای عقبش لگد محکمی به صورت گرگ زد و تمام دندانهای گرگ شکست .

الاغ با سرعت از آنجا فرار کرد . گرگ هم خیلی عصبانی بود از اینکه فریب الاغ را خورده است.

4. قصه کوتاه میمون بی ادب

داستان کوتاه میمون بی ادب داستانی جالب و زیبا است و این قصه کوتاه برای کودکان در رده سنی پیش دبستانی و مهد کودک است که امیدواریم کودکان عزیز از شنیدن این داستان جالب نهایت لذت را ببرند:

یکی بود یکی نبود دریک جنگل بزرگ چند تا میمون وسط درختها زندگی میکردند در بین آنها میمون کوچکی بود به نام قهوه ای که خیلی بی ادب بود همیشه روی شاخه ای می نشست و به یک نفر اشاره میکرد و باخنده میگفت: اینو ببین چه دم درازی داره اون یکی رو چه پشمالو و زشته و بعد قاه قاه میخندید.

هر چه مادرش او را نصیحت میکرد فایده ای نداشت. تا اینکه یک روز در حال مسخره کردن بود که شاخه شکست و قهوه ای روی زمین افتاد.
مادرش او را پیش دکتر یعنی میمون پیر برد.
دکتر او را معاینه کرد و گفت دستت آسیب دیده  و تو باید شیر نارگیل بخوری تا خوب شوی.
چند دقیقه بعد قهوه ای بقیه میمونها را دید که برایش شیر نارگیل آورده بودند او خیلی خجالت کشید و شرمنده شد و فهمید که ظاهر و قیافه اصلا مهم نیست بلکه این قلب مهربونه که اهمیت داره، برای همین ازآن ها معذرت خواهی کرد و هیچوقت دیگران را مسخره نکرد.
امیدواریم این قصه کوتاه برای کودکان آموزنده باشد و بیاموزند که هرگز کسی را مسخره نکنند و از روی ظاهر بقیه درباره شخصیت آن ها قضاوت نکنند.

امیدواریم قصه های کودکانه کوتاه برای خواب که در این مجموعه تقدیمتان شد مورد توجه شما قرار گرفته باشد.

نظرات