معنی شعر الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها + تفسیر کامل

شعر الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها یکی از بیت های معروف شعر حافظ می باشد. این شعر را زیاد شنیده اید اما شاید با معنی و تفسیر آن به درستی آشنا نباشید. در این مقاله می خواهیم معنی و تفسیر شعر الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها را بررسی کنیم.
تفسیر شعر الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها
تفسیر درست شعر الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها به این معنی است که برای انجام هر کاری باید صبر و بردباری داشته باشی. هر چیزی را که می خواهی انجام بدهی کمی صبر کن و مهلت بده تا راه و چاه آن کار دستت بیاید. ممکن است اولش فکر کنی آسان است و بعد با سختی های آن روبه رو شوی و دیگر توان ادامه دادن را نداشته باشی. برای رسیدن به خواسته ها و آرزوهایت باید تقوا پیشه کنی و نباید عجول باشی.
معنی کامل شعر الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها
تفسیر کامل و دقیق شعر الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها را در ادامه می خوانید.
الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها
ای ساقی جام شراب را به دست من بده که بسیار پریشان حالم زیرا عشق در ابتدا آسان به نظر می آمد اما پایانش دشواری و سختی دارد.
به بوی نافه ای کاخر صبا زان طره بگشاید ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دل ها
به امید روزی باد صبا بتواند از زلف پر پیچ و تاب و مشک آلود معشوق عطر خوشی مانند نافه بیاورد و با این بوی خوش چه خون ها که در دل ها افتاد.
باد صبا بادی است در هنگام صبح می وزد و در اشعار این باد به معنی خبر رسیدن خوش از عاشق به معشوق است.
مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم جرس فریاد می دارد که بر بندید محمل ها
من چگونه بتوانم در منزل معشوق (دنیا) به خوشگذارنی بپردازم چرا که هر هر بار خبری می آید که می گوید برای رفتن و کوچ کردن باید آماده شوم.
به می سجده رنگین کن گرت پی مغان گوید که سالک بی خبر نبود ز راه و رسم منزل ها
اگر پیر مغان به تو گفت که باید سجاده ات را با شراب بیارایی بپذیر و انجام بده. به این خاطر که کسی که راه درست به سمت خدا را می داند از راه طریقت نیز به خوبی آگاهی دارد.
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل کجا دانند حال ما سبکباران ساحل ها
شب تاریک است و امواج دریاها هولناک و وحشت زده به سمت ساحل می آیند. آنها چگونه از حال خراب ما آگاهی می توانند داشته باشند.
همه کارم ز خود کامی به بدنامی کشید آخر نهان کی ماند آن رازی کز او سازند محفل ها
به جای رسم و قانون زمان را رعایت کنم خودسرانه به سمت آرزوهای خودم رفتم و عاقبت به جایی نرسیدم و جز بدنامی چیزی برایم نداشت.
حضوری گر همیخواهی از او غایب مشو حافظ متی ما تلق من تهوی دع الدنیا و اهملها
اگر می خواهی قلبت با قلب معشوق همسو باشد جز او کسی را یاد نکن و یاد او را فراموش نکن و زمانی که به معشوق رسیدی جز او همه چیز را از یاد ببر.