در مورد مراسم قهوهخوری خوزستان چه میدانید؟
کی سفر برگزارکننده تورهای ارزان و همچنین ارائهدهنده بهترین قیمت بلیط هواپیما و هتل میباشد. کی سفر مرجع آنلاین خرید بسته اقتصادی سفر میباشد. در کی سفر میتوانید پروازهای متنوعی به مقاصد مختلف ازجمله پرواز بندرعباس تهران، پرواز ایلام تهران، پرواز تهران ایلام و. را بیابید. در مجله کی سفر میتوانید اطلاعات جامعی در مورد سفر به شهرهای مختلف ایران را بیابید. ما در کی سفر همهچیز را برای داشتن سفری اقتصادی و بهصرفه برایتان آماده کردهایم. در ادامه در این نوشته از مجله کی سفر همراه ما باشید تا در مورد مراسم قهوهخوری خوزستان بیشتر بدانیم!
رمز قهوه عربی: من الیمین
بهروزهای کودکیام فکر میکنم. به گرمای خوزستان که عطش ماه رمضان را بیشتر به رخ ما میکشید. به مادرم که سحر بیسروصدا بیدار میشد و سحری را آماده میکرد. به رفتار کودکانه خودم که منتظر بودم چراغ آشپزخانه روشن شود. ماه رمضان بیشتر برای من شبیه یک قایم باشک بازی بود؛ هیجانزده میشدم از اینکه نصف شبی بیدار میشویم و غذا میخوریم، از اینکه سبک زندگی عوض میشود، ازاینرو به آن رو.
انگار که همین دیروز بود. این زمان خاصیت عجیبی دارد. گاهی آنقدر کش میآید تا تمام تلخیها را به عمق جانت بنشاند و گاهی چون برق میگذرد تا از شادیها تنها هالهای در ذهنت مانده باشد. دلم میخواهد در کودکی بمانم بنابراین دوباره چشمهایم را میبندم و در خیالاتم کودک میشوم. خیال… تنها جایی که طیالارض در زمان و مکان امکانپذیر میشود.
به مهمانی شبانهای در محله عرب نشین اهواز میروم. مراسم قهوهخوری برپاست. اینجا قهوه خوردن با چنان آدابی برگزار میشود که احساس میکنم برایشان حکم یک تکلیف شرعی را دارد و تخطی از آن گناه است. یاد مراسم چای در ژاپن میافتم که هرجا چای بنوشی بازمیگویند نه این با چای ما از زمین تا آسمان تفاوت دارد. حکایت قهوه عربی هم همینطور است. اصلاً باید مراسم اجرا شود تا طعم قهوه عربی را احساس کنی وگرنه دیگر آن قهوه عربی نیست و فرقی بین قهوه عربی و ترک و اسپرسو و قهوهای که توی کافه میخوریم، حس نمیشود. این مراسم روح و هویت قهوه عربی است.
در شروع مراسم کمی اضطراب دارم که نکند برخورد نامناسبی داشته باشم که بیادبی تلقی شود بنابراین سعی میکنم حرکت اضافهای نکنم و بیشتر به رفتار و کنش بقیه توجه کنم تا من هم طوطیوار تکرار کنم. آخر همه حاضرین در مهمانی از آداب قهوه عربی آگاهاند بهجز من!
همه مهمانها دورتادور سالن نشستهاند. پسر بزرگ خانواده لباس سفید بلندی که به آن «دشداشه» میگویند پوشیده و نقش ساقی را بازی میکند. اینجا به کسی که قهوه تعارف میکند ساقی میگویند. او دله را در دست چپ و فنجان را در دست راست خود دارد و بهصورت ایستاده با کمر خم قهوه را به پدربزرگ خود تعارف میکند؛ درواقع اینگونه سالم بودن قهوه بر مهمانان هویدا میشود. جالب است با آدابورسوم صداقت خود را نشان میدهند. اینجا نیز عمل بر گفتار پیشی گرفته است. با خود فکر میکنم چه کمردردی بگیرد تا پایان مراسم این ساقی. بعدازآن، پذیرایی از سادات مجلس شروع میشود. مهمانها نیز فنجان را با دست راست گرفته و بدون زمین گذاشتن سر میکشند. فنجان بعدی به نفر سمت راست او تعارف میشود. کسی که سمت چپ سید و یا شیخ مینشیند نباید دستش را برای گرفتن فنجان بالا بیاورد و بر اساس رسم و رسوم، فنجان باید از سمت راست گردانده شود تا آخرین نفری که فنجان قهوه را میگیرد کسی باشد که سمت چپ همان سید یا شیخ نشسته است. در این مراسم همهچیز سرراست است. از سمت راست پذیرایی میکنند، قهوه را باید با دست راست گرفت وگرنه توهین محسوب میشود. رمز قهوه عربی «منالیمین» است. اینطور بهتر در ذهن حک میشود.
نوبت من میشود. ساقی با لبخندی قهوه را تعارف میکند. من هم که هنوز قانون «منالیمین» را در خاطر دارم، قهوه را با دست راست میگیرم و سر میکشم. چه طعم نابی دارد. دلم میخواهد فنجان دیگری بنوشم ولی نمیدانم چطور بگویم. آخر در این مراسم کمتر حرف زده میشود. از خیر فنجان دوم میگذرم که میبینم بعضی از زنان مجلس فنجانهای خود را به پهلو خواباندهاند و ساقی به سمت آنها میرود و قهوه دوم را برایشان میریزد. من هم خوشحال سریع فنجان را به پهلو میخوابانم.
مردان گویا روش دیگری دارند. در صورت نوشیدن فنجان اول و تمایل برای صرف دومین فنجان باید بدون هیچ حرکت یا حرفی فنجان را به ساقی بدهند؛ و درصورتیکه میلی به نوشیدن دومین فنجان ندارند باید فنجان خالی را به سمت راست و چپ تکان داده سپس آن را به ساقی تحویل دهند.
خانمی که کنار من نشسته هیجان را از چشمانم میخواند و با لبخندی درباره مراسم نوشیدن قهوه در بین عربها شروع به صحبت میکند. فنجان دوم یا الضیف چه نوشیده شود و چه نوشیده نشود در خود پیامی ویژه دارد؛ وقتی دومین فنجان به میهمان تعارف شد او باید آن را بنوشد. مگر در مواقعی که میهمان از شیخ یا ساقی خواستهای داشته باشد که در این صورت فنجان را از دست ساقی گرفته و سپس آن را روی زمین میگذارد. وقتی قهوه خورده نمیشود، شیخ میفهمد آن فرد قصد دارد درخواست یا مطلبی را بیان کند.
برای نوشیدن فنجان سوم یا الکیف میهمان فنجان را تکان نمیدهد و میزبان میداند که او میخواهد دوباره قهوه بنوشد. در صورت رسیدن نوبت به فنجان چهارم یا السیف نیز مهمان با تکان ندادن پیام خود را به میزبان میرساند. وقتی میهمان فنجان چهارم را مینوشند با کار خود به شیخ یا ساقی مجلس میگوید با او پیوند برادری بسته است و در همه حال چه شادی و چه غم در کنار او خواهد بود.
با خودم میگویم این مراسم بهمراتب اصیلتر و قدیمیتر از مراسم چای در ژاپن و شرق آسیاست ولی بسیار مهجور مانده است. البته من حداقل باید دوسه بار دیگر در این مراسم شرکت کنم تا آداب آن را یاد بگیرم.
در میان صحبتهای همیشگی زنان جمع، بسیار در مورد مراسم «گرگیعان» میشونم. خودم را به آنها نزدیکتر میکنم تا بهتر بشنوم. دوباره همان خانم کناری با چهره آفتابسوخته و لبخند نمکینش، شروع به توضیح دادن میکند بلکه از تعجب چهره من اندکی کم کند. او میگوید مراسم عید فطر برای عربها جایگاه ویژهای دارد و بزرگترین عید در میان اعیاد محسوب میشود. بهطوریکه آنها خانههای خود را تمیز میکنند، لباس نو میخرند و در روز عید فطر به دیدوبازدید میروند. چیزی شبیه نوروز را در عید فطر برپا میکنند. میگوید دو روز پایانی ماه رمضان در بین مردم عرب خوزستان اسامی خاصی دارند. مردم عرب خوزستان دو روز قبل از عید را «ام الوسخ» و یک روز مانده به عید را «ام الحلس» مینامند. «ام الوسخ» به معنای «روز چرکین» است که در این روز مردم عرب به نظافت خانهها خود میپردازند، اجناس جدید برای منزل خریداری میکنند و خانه را برای فرارسیدن عید و اکرام مهمان تمیز و آماده میکنند. روز بعد از «ام الوسخ» را «ام الحلس» مینامند. ام الحلس نیز که نامی محلی و قدیمی از ایام رمضان است به معنای روز نظافت و رسیدگی شخصی بوده که جوانان در این روز بهظاهر خود رسیدگی میکنند. میتوان گفت «ام الحلس» متضاد و نقطه مقابل «ام الوسخ» است.
در این روزها گویا جان تازهای به شهر دمیده میشود. تمامی بازارهای شهرستانهای مختلف از بازار دانیال در شوش دانیال و خرید شوشیها و روستاهای اطراف همچون سرخه و چعب تا «سوق الکویت» یا بازار کویت و بساطیهای آخر شب در سوسنگرد، شوشتر، بازار امیدیه، شادگان و حمیدیه تا بازارهای خرمشهر و کوره و آبادان و دیگر شهرها تا شب عید فطر ادامه دارد.
چشمانم را باز میکنم. از خوزستان و مهمانی شبانه خیالی و مراسم عید فطر به اتاق خودم بازگشتهام و به آدابورسوم مردم خوزستان در عید فطر فکر میکنم. به آدابورسومی که شبیه آن را در عید فطر ترکیه و یا در مراسم چای در ژاپن میتوان دید. چرا باید اینهمه زیبایی و حس خوب تنها در خاطرات کودکی ما باقی بماند و دنبالهدار نباشد. شاید نتوانیم جلوی تغییر اقیلم و گرمتر شدن هوا را بگیریم ولی برای نگهداشتن آدابورسوم که میتوانیم قدمی برداریم؛ تا جایشان تنها در خاطرهها نباشد.
مثلاً ترکیه و مصر از همین فرهنگ خود در ماه رمضان و عید فطر برای جذب گردشگران استفاده میکنند. چرا ما نتوانیم از هویت و اصالت عربهای خوزستان برای بقیه بگوییم؟