Take a fresh look at your lifestyle.

شعر در مورد ایران کوتاه، از مولانا و فردوسی

اریران وطن ماست و ما همه به این خاک و این کشور عشق و علاقه ای بی کران داریم که با هیچ چیزی نمی توان آن را قیاس کرد. ایران کشوری زیبا می باشد و آرزوی همه ما ایرانیان این است که روزی ایرانی قوی تر داشته باشیم. در ادامه می خواهیم چند شعر در مورد ایران کوتاه، از مولانا، فردوسی و شعر در مورد ایران کودکانه را بخوانیم.

شعر در مورد ایران کوتاه

نام جاوید وطن
صبح امید وطن

جلوه کن در آسمان
همچو مهر جاودان

وطنم، تنم چه باشد که بگویم تنی تو
که تو جانی و سراپا همه جان روشنی تو

امروز جهان بهار از ایران ملکست
میدان همه پر نگار از ایران ملکست

رامش چو گلی به بار از ایران ملکست
افروخته شه کنار از ایران ملکست

شعر در مورد ایران

به کوروش به آرش به جمشید قسم
به نـقـش و نـگار تخت جمشید قسـم

ایـران همی قلب و خون مـن اسـت
گرفـتـه زجان در وجـود مـن اسـت

بـخوانـیـم ایـن جـمـلـه در گـوش بـاد
چـو ایـران مـبـاشـد تـن مـن مــبـاد

ایران به شوق زندگی در مرگ رویین‌تن شده
مرد و زنش تلفیقی از ابریشم و آهن شده

ز پوچ جهان هیچ اگر دوست دارم
تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم

تو را ای کهن پیر جاوید برنا
تو را دوست دارم، اگر دوست دارم

تو را ای گرانمایه، دیرینه ایران

شعر در مورد ایران

ای خطه ایران مـیهن ای وطن من
ای گشته به مهر تو عجین جان و تن من

تا هست کنار تو پر از لشگر دشـمن
هرگز نـشـود خالی از دل مـحن من

برای آزادی تو، آبادی تو سر می سپارم

امید بهروزی تو، پیروزی تو، در سینه دارم

سرباز رزم آفرینم، در سنگر حق، مرد پیکارم

وطنم، تنم چه باشد که بگویم تنی تو

که تو جانی و سراپا همه جان روشنی تو

شعر در مورد ایران

وطن یعنی همه آب و همه خاک

وطن یعنی همه عشق و همه پاک

وطن یعنی چه آباد و چه ویران

وطن یعنی همین جا یعنی ایران

ایران،

سرای من است

عشق، امید و وفای من است.

شعر در مورد ایران از مولانا

ز جوش بحر آید کف به هستی

دو پاره کف بود ایران و توران

در آن جوشش بگو کوشش چه باشد

چه می لافند از صبر این صبوران

شعر در مورد ایران

یاور از ره رسیده با من از ایران بگو
از فلات غوطه در خون بسیاران بگو

باد شبگرد سخن چین، پشت گوش پرده‌ هاست
تا جهان آگه شود، بی پرده از یاران بگو

شعر در مورد ایران از فردوسی

ندانی که ایران نشست منست

جهان سر به سر زیر دست ِ منست

هنر نزد ایرانیان است و بس

ندادند شیر ژیان را بکس

همه یکدلانند یزدان شناس

به نیکی ندارند از بد هراس

چنین گفت موبد که مرد بنام

به از زنده دشمن بر او شاد کام

اگر کُشت خواهد تو را روزگار

چه نیکو تر از مرگ در کار زار

همه روی یکسر بجنگ آوریم

جهان بر بد اندیش تنگ آوریم

چو ایران نباشد تن من مباد

بدین بوم و بر زنده یک تن مباد

اگر سر به سر تن به کشتن دهیم

از آن به که کشور به دشمن دهیم

دریغ است ایران که ویران شود

کنام پلنگان و شیران شود

یکی گفت کاین شاه روم است و هند

ز قنّوج تا پیش دریای سند

به ایران و توران ورا بنده‌اند

به رای و به فرمان او زنده‌اند

شعر کوتاه در مورد ایران

شعر در مورد ایران

آنچه کورش کرد و دارا و آنچه زرتشت مهین
 زنده گشت از همت فردوسی سحر آفرین

نام ایران رفته بود از یاد تا تازی و ترک
ترکتازی را برون راندند لاشه از کمین

از آن پس برآمد ز ایران خروش

پدید آمد از هر سویی جنگ و جوش

سیه گشت رخشنده روز سپید

گسستند پیوند از جمّشید

بر او تیره شد فرّهٔ ایزدی

به کژی گرایید و نابخردی

یکی مرد دینی بران کوه بود

که از کار گیتی بی‌اندوه بود

فرانک بدو گفت کای پاک دین

منم سوگواری ز ایران زمین

شعر در مورد ایران

تو بشناس کز مرز ایران زمین

یکی مرد بد نام او آبتین

ز تخم کیان بود و بیدار بود

خردمند و گرد و بی‌ آزار بود

منم پور آن نیک‌ بخت آبتین

که بگرفت ضحاک ز ایران زمین

بکشتش به زاری و من کینه جوی

نهادم سوی تخت ضحاک روی

همان گاو بر مایه کم دایه بود

ز پیکر تنش همچو پیرایه بود

ز پیش سپهبد برون شد به راه

ابا چند تن مر ورا نیکخواه

یکایک ز ایران سراندر کشید

پژوهید و هرگونه گفت و شنید

شعر در مورد ایران

نهفته چو بیرون کشید از نهان

به سه بخش کرد آفریدون جهان

یکی روم و خاور دگر ترک و چین

سیم دشت گردان و ایران‌زمین

نخستین به سلم اندرون بنگرید

همه روم و خاور مراو را سزید

چو ایران و دشت یلان و یمن

به ایرج دهد روم و خاور به من

سپارد ترا مرز ترکان و چین

که از تو سپهدار ایران زمین

مرا تخت ایران اگر بود زیر

کنون گشتم از تاج و از تخت سیر

سپردم شما را کلاه و نگین

بدین روی با من مدارید کین

شعر در مورد ایران کودکانه

ما گل‌های خندانیم
فرزندان ایرانیم

ایران پاک خود را
مانند جان می‌دانیم

ما باید دانا باشیم
هشیار و بینا باشیم

از بهر حفظ ایران
باید توانا باشیم

آباد باش ای ایران
آزاد باش ای ایران

از ما فرزندان خود
دلشاد باش ای ایران

چای در لیوان من
یا برنج توی ظرف
طعم گیلان می‌دهد

فرش زیبای اتاق
با هزاران طرح گل
بوی کاش می‌دهد

چادرم حس کویر
جانمازم عطر قم
بوی ایمان می‌دهد

در اتاق کوچکم
از وسایل هرچه هست
بوی ایران می‌دهد

شعر در مورد ایران

زیبا زیبایی ای ایران
میهن خوب مایی ای ایران

هم کوه و جنگل داری هم دریا
هم باغ و بستان داری هم صحرا

من یک دنیا خاکت را دوست دارم
من این خاک پاکت را دوست دارم

هر جای تو قشنگ است سرتا سر
تو مهربان با مایی چون مادر

ایران ما زنده است
او نیز جان دارد

مانند یک انسان
روح و روان دارد

با عشق و احساس
با صورتی زیبا

از دور معلوم است
در نقشه‌ی دنیا

هر جا که در یایش
در نقشه خندان است

آن‌جا خلیج فارس است
لبخند ایران است

شعر در مورد ایران

وطنم، ایران من، جانم فدایت می‌ کنم
روز و شب بر اقتدارت من دعایت می‌ کنم

روز مرگم لحظه‌ های رفتنم از این جهان
با تمام عشق و ایمان من صدایت می‌ کنم

تیر گی‌ ها می زدایم از وجودت ای وطن
با تمام هستی خود من صفایت می‌ کنم

نام زیبای تو را با خون خود جان می‌ دهم
دست دشمن بشکنم از غم رهایت می‌ کنم

با شهیدان عهد می‌ بندم که تا ما زنده‌ایم
اقتدارت را شکوفا،گل هوایت می‌ کنم

در میان موج و طوفان بلا در زندگی
می‌شوی کشتی نجات و نا خدایت می‌ کنم

منتظر هستم که بینم افتخارات تو را
تا ابد می‌ مانم و دفع بلایت می‌ کنم

ایران ما زنده است

او نیز جان دارد

مانند یک انسان

روح و روان دارد

با عشق و احساس

با صورتی زیبا

از دور معلوم است

در نقشه ی دنیا

هر جا که در یایش

در نقشه خندان است

آنجا خلیج فارس است

لبخند ایران است

مگ تک

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.