بهترین فیلم های آنتونی هاپکینز (با ۱۶ دقیقه بازی برنده اسکار شد)
مدت زمان تخمینی مطالعه: 34 دقیقه
در این مطلب قصد داریم، بهترین فیلم های آنتونی هاپکینز کسی که بخاطر بازی 16 دقیقه ای در فیلم «سکوت بره ها» جایزه اسکار را از آن خود کرد، را با شما به اشتراک بگذرایم. آنتونی هاپکینز یک افسانه زنده است! یکی از شاخص ترین و تواناترین فیگورهایی سینمایی که دنیای پرده های نقره ای به خود دیده است! قدرت بازیگری این مرد به حدی بود که در سال 1993 ملقب به دریافت لقب شوالیه شد.
فهرست مطالب
- 16 فیلم برتر آنتونی هاپکینز
- 16. فیلم جاده شارینگ کراس 84 (84 Charing Cross Road)
- 15. فیلم شعبده بازی (Magician)
- 14. سریع ترین سرخپوست دنیا (The World’s Fastest Indian)
- 13. فیلم ماسک زورو (The Mask of Zorro)
- 12. فیلم دو پاپ (The Two Popes)
- 11. فیلم افسانه های پاییز (Legends Of The Fall)
- 10. فیلم تیتوس (Titus)
- 9. فیلم شیری در زمستان (The Lion in Winter)
- 8. فیلم شاه لیر (King Lear)
- 7. فیلم ثور: رگناروک (Thor: Ragnarok)
- 6. فلیم هاواردز اندز (Howards End)
- 5. فیلم بازمانده روز (The Remains of the Day)
- 4. فیلم سرزمین سایه ها (Shadowlands)
- 3. فیلم پدر (The Father)
- 2. فیلم مرد فیل نما (The Elephant Man)
- 1. سکوت بره ها (The Silence of the Lambs)
16 فیلم برتر آنتونی هاپکینز
هاپکینز در طول سال های هنرنمایی اش در سینما هم در نقش های اصلی بازی کرده و هم مکمل! و به معنای واقعی کلمه ثابت کرده است که در هر دو بخش تواناست! هاپکینز در یکی از بهترین هنرنمایی هایش به تمام جهان ثابت کرد که می تواند تک تک سلول های بدن مخاطب را از ترس بلرزاند. و درست آن روی سکه، همین چهره، آنتونی هاپکینز، ثابت کرده که در ایفای نقش در فیلم های کمدی هم به همین اندازه تواناست. او می تواند بیننده را از ته قلب بخنداند!
راستش را بخواهید یکی از سخت ترین کارهای ممکن درآوردن لیستی از بهترین فیلم های بازیگری مانند آنتونی هاپکینز است. البته که فیلم های برنده اسکارش خیلی عالی هستند اما در عین حال نمی توان از هنرنمایی جادویی اش در فیلم های دیگر هم گذشت. باید بدانید که سِر آنتونی هاپکینز بیشتر از سن خیلی از من و شما در عرصه سینما فعالیت داشته است. پس لیست 16 موردی من بازتاب کاملی از هنر این چهره نیست و باز هم ممکن است فیلمی باشد که از این لیست جا افتاده باشد.
16. فیلم جاده شارینگ کراس 84 (84 Charing Cross Road)
اگر از آن دسته آدم هایی هستید که عاشق کتابند و دوست دارند ساعت ها در میان قفسه کتاب ها و بوی کتاب کهنه غرق شوند این فیلم مناسب شماست. این فیلم داستانِ دوستی واقعی، بلند مدت و از راه دور دو نیویورکی به نام های هلن هانف (آن بانکرافت) و لاندنر فرانک دوئل (آنتونی هاپکینز) است. این دو چهره بدون توجه به اقیانوسی از فاصله که در میانشان است به ارتباط دوستانه با هم ادامه می دهند. البته این دو نفر که اتفاقا عاشق کتاب های کلاسیک هم هستند پا را از دوستی فراتر گذاشته و عاشق هم می شوند. به هم نامه می فرستند و در حین بحث در مورد کتاب احساساتشان را به هم ابراز می کنند. این فیلم یکی از آن فیلم های کتابی است که باید مودش را داشته باشید تا از تماشا کردنش لذت ببرید. قرار نیست که صحنه ای اکشن در این فیلم ببینید، هر چه که هست عشق کتاب است و نوشتن و خواندن! اگر شما هم از این دسته آدم ها هستید، حتما عاشق روال کند و شیرین پلات فیلم خواهید شد!
اگر بخواهم داستان این فیلم را در عبارتی خلاصه کنم باید بگویم: «روایت رمانتیک، شیرین و غیرمعمول بین دو بزرگسال که هرگز یکدیگر را ندیده اند»!
مجله تایم اوت هنرنمایی هاپکینز را در این فیلم را ستوده و در وصفش گفته که هاپیکینز در این فیلم در نقش مردی خانواده دوست و خجالتی است که صد البته درگیر چنان رابطه ای هم خواهد شد!
این را هم بگویم که هاپکینز در نقش های بسیاری هنرنمایی کرده! نقش های بزرگ و کوچک! اما بازی او در فیلم هایی مانند این به بیننده ثابت می کند که چطور توانایی یک بازیگر می تواند فیلم های ساده ای مانند این مورد را دلنشین و شیرین کند! با این توضیحات، به نظرتان منطقی نیست که این مورد در لیست بهترین فیلم های آنتونی هاپکینز قرار بگیرد؟
15. فیلم شعبده بازی (Magician)
صحبت از ژانر ترس که در میان باشد پای خیلی از فیلم های خوب به میدان باز می شود. فیلم «شعبده بازی» ساخته شده در سال 1987 یکی از بهترین فیلم های ترسناک و یکی از بهترین فیلم های آنتونی هاپکینز هاست. داستان این فیلم در مورد شعبده بازی به نام کورکی (آنتونی هاپکینز) است که خجالت فلج کننده اش روی استیج مانع هنرنمایی اش می شود. البته داستان این خجالت تا زمانی است که او حیله خاص خودش را پیدا می کند؛ عروسک خیمه شب بازی ترسناکی که نامش را فتی گذاشته است. موفقیت هایش در کنار فتی تا جایی پیش می رود که به پیشنهاد اجرای برنامه خودش را در تلویزیون می دهند. حتی با چهره های معروفی مانند اولد فیلم دمخور می شد. اما این ها تنها لایه سحطی داستان ترسناک ما است. در واقع حقیقت این است که این کورکی نیست که فتی را کنترل می کند. فتی، عروسک خیمه شب بازی اش به مرور زمان کورکی را تحت فرمان خودش در می آورد.
نتیجه این به سلطه در آوردن هم می شود پلاتی ترسناک و روان شناختی و البته هنرنمایی مسحور کننده هاپکینز در این نقش! هر چه کورکی تلاش می کند ارتباطش را با فتی قطع کند مرز میان شخصیت این دو باریک تر و باریک تر می شود. این جاست که کروکی کمرنگ تر و فتی پر رنگ تر می شود. که البته مخاطب در این لحظات فکر می کند کورکی در هنرنمایی اش به عنوان شعبده باز از همیشه تواناتر است. راستش را بخواهید بازیگران انگشت شماری می توانند این حجم از درگیری روانی را در یک شخصیت نشان دهند. کورکی از لحاظ روانی واقعا تاثیر گذار و ترسناک است. این در حالی است که کورکی مانند معتادی به بودن فتی نیاز دارد. داستان تا جایی پیش می رود که کورکی با یکی دیگر از شعبده بازان توانا به نام بورگس مردیث همراه می شود. این قسمت فیلم از لحاظ فرضی برای بعضی ها غیر قابل درک است. یعنی این همه زیبایی در یک فیلم!!! مگر می شود؟
FILM THREAT یکی از بهترین سایت ها در خصوص نقد فیلم های ترسناک را دارد و نظر آنها در مورد این فیلم این است که سکانس هایی از فیلم هست که چشمان هاپکینز ارزش بارها و بارها دیده شدن در کلوز آپ را دارند. فقط کافی است زوم کنید و از نمای نزدیک ترس موجود در چشمان این بازیگر را ببینید. دیگر نیاز به هیچ دیالوگی نیست. چشمان هاپکینز مانند جادویی مسحورتان کرده و ترس را به چشمان شما تزریق می کنند. این یعنی ترسی که باید حس شود! چیزی که متاسفانه در کمتر فیلم ترسناکی حس می شود.
بیشتر بخوانید: داستان های ترسناک کوتاه
14. سریع ترین سرخپوست دنیا (The World’s Fastest Indian)
«سریع ترین سرخپوست دنیا» فیلمی ورزشی، پر از چالش است. آنتونی هاپکینز در این فیم نقش مردی نیوزلندی به نام برت مونرو را بازی می کند که با موتور تقویت شده اش قصد دارد رکورد شکن سرعت در دنیا باشد.
ممکن است برای خیلی ها تصور هاپکینز در نقش مردی 60 ساله که یک پایش لب گور است سخت باشد. جالب تر این جاست که همین مردِ نیمه زنده تصمیم می گیرد روی موتوری با سرعت مرگ بنشیند و شجاعت را به تصویر بکشد. برت برخلاف توصیه دکترش تلاش می کند تا در مسابقات بونویل سالت فلتس شرکت کرده رکوردشکنی کند. نقش دوستان برت در قهرمان شدنش غیر قابل چشم پوشی است. پس اگر از طرفداران تماشای انسان دوستی در فیلم ها هستید این فیلم عالی را از دست ندهید.
نقش آفرینی هاپکینز در این فیلم فوق العاده است، البته به جز لهجه اش که نیوزیلندی ها باید به این خاطر او را ببخشند! لهجه نیزولندی هاپکینز در این فیلم افتضاح و باقی عملکردهایش عالی است.
بر اساس گزارشات نیوزلند هرالد، هاپکینز در این فیلم بیشتر از هر نمایش دیگرش لذت برده است و این لذت را می توان در عملکرد فوق العاده و تحسین برانگیزش دید. نقش آفرینی او در قالب یک کیویِ با اصالت نیوزلندی بخشی از توصیف هنر به معنای عالی است. به همین دلایل این فیلم را در لیست بهترین فیلم های آنتونی هاپکینز قرار می دهیم.
بیشتر بخوانید: بهترین فیلم های تام هاردی
13. فیلم ماسک زورو (The Mask of Zorro)
فیلم «ماسک زورو» از فیلم های برتر آنتونی هاپکینز بشمار می آید. این فیلم که در در سال 1998 اکران شده ساخته ای از افسانه کلاسیک زورو است؛ مردی شمشیر زن که با نقاب از افراد بی گناه و مظلوم دفاع می کند.
نقش آفرینی زورو در این فیلم سرنوشت قهرمان داستان را به دو بخش تقسیم کرده است. دون دیگو دلاوگا با نقش آفرینی آنتونی هاپکینز و آلهاندرو موریتا با نقش آفرینی آنتونیو باندراسِ همیشه درخشان!
امکان ندارد کسی در این دنیا «ماسک زورو» با هنرنمایی آنتونیو باندراس را با تمام کلیشه های دوست داشتنی و شمشیر زنی های کلاسیکش ندیده باشد. این در حالی است که دنیایِ «ماسک زوزو» با نقش آفرینی آنتونی هاپکینز هم به همین اندازه دوست داشتنی و زیباست.
Entertaiment weekly در خصوص «ماسک زورو» با بازی هاپکینز این گونه نوشته است که: «هاپکینز مثله همیشه دست روی نقطه ضعف مخاطبین گذاشته و شخصیت را به گونه ای بازی کرده که در عین حال هم دوست داشتنی است، هم شایان ستایش. این یعنی هر آن چیزی که یک بازیگر در توان داشته و هر آن چیزی که بیننده از یک فیلم انتظار دارد.»
بازی آنتونی هاپکینز در این فیلم آنقدر خوب است که فکر می کنید او از اول برای این نقش متولد شده است. گاهی صحنه های اکشن آنقدر خوب اجرا می شوند که دوست دارید شما هم از لوستر خانه تان آویزان شوید، از روی فنس ها بپرید و با دشمن رو به رو شوید.
کارگردان این فیلم مارتین کمپا در مصاحبه با خبرنگاران گفته است که آنتونی پیش از این فیلم از بازی در نقش کاراکترهای لباس اتو کرده خسته شده بود و واقعا تشنه نقش اکشنی مانند این بود. نتیجه این علاقه و تشنگی هم شد فیلمی مانند «ماسک زورو» که تا همیشه ماندگار است.
12. فیلم دو پاپ (The Two Popes)
قبول دارم که «دو پاپ» در روزهای اول اکرانش چندان مورد توجه قرار نگرفت. این فیلم برشی از تاریخ معاصر همراه با چاشنی زندگی دو پاپ است. از آن فیلم هایی نیست که مجبورتان کند یک ظرف پاپ کورن دستتان بگیرید و فقط به صفحه نمایشگرتان خیره بمانید. اما فیلمی جالب و جذاب است که ارزش دیدن دارد!
«دو پاپ» در فستیوال فیلم تلوراید غوغا به پا کرد. بازخورد بینندگان در پایان فیلم عالی بود. نظر همه به بحث هایی در مورد دین و نیکی جلب شده و بحث در این موراد بالا گرفته بود. تا جاییکه که پیش بینی شده بود فیلم نامزد اسکار هم بشود.
نیویورک تایمز در این مورد گفته که: «دو پاپف فیلمی است با دو روی درگیر کننده که ذهن ها را درگیر مباحثی مانند دین، نیاز و مسئولیت های اخلاقی می کند». شاید باورتان نشود که این مضامین در فیلم با چاشنی کمدی ارائه می شوند. scott’s review در مورد نقش آفرینی هاپکینر در قالب کشیش بندیکت گفته که قطعا این فیلم یکی از بهترین عملکردهای او در طول چند دهه گذشته است. هاپکینز زمزمه می کند، دعا می کند، آه می کشد و در این راستا از شخصیتی مضموم به کاراکتری تراژیک تبدیل می شود. یعنی ذهنی سرشار ار استعداد و نبوغ که به روحی پیچیده و آسیب دیده از حقیقت ها تبدیل می شود.
همگی خیلی خوب می دانیم که هاپکینز استاد سکانس های کلوز آپ خودش است. اما نمی توان نقش آفرینی ها او در رل های کوچک تر را هم نادیده گرفت. حرفه این ستاره طوری بوده که شانس هنرنمایی در هر دو بخش به او داده شده است. هم تک ستاره فیلم بودن و هم نقش مکمل را در کنار ستاره ای داشتن! خوشبختانه مطلب امروزم آنقدر طولانی است که در هر دو بخشِ توانایی های این بازیگر صحبت کنم.
مطالب پیشنهادی: بهترین فیلم های خارجی کمدی
11. فیلم افسانه های پاییز (Legends Of The Fall)
تشخیص ژانر این اثر یکی از سخت ترین کارهای ممکن است. می توانیم بگوییم که فیلمی وسترن است؟ یا اینکه درامی تاریخی است؟ رمانتیک است؟ یا نه؟ راستش را بخواهید خیلی راحت می توان گفت که «افسانه های پاییز» به تمام این ژانر ها تعلق دارد. در واقع باید دید که شما روی کدام کاراکتر در این فیلم تمرکز دارید و با توجه به آن باید ژانر را تعیین کرد. داستان این فیلم در خصوص زوال خانواده لودلوهاست. خانواده لودلوها شامل کولونل ویلیام لودلو با هنرنمایی آنتونی هاپکینز و سه پسرش می شود از جمله آلفرد (ایدن کویین)، ساموئل (هنری توماس) و تریستان ( برد پیت). کولونل لودلو در این فیلم نقش میهن پرستی کهنه کار را دارد که پس از بازنشستگی در مناطق روستایی مونتانا ساکن می شود تا زندگی به دور از هیاهوی سیاست را برای خود و سه پسرش راه بیاندازد. در واقع داستان این فیلم داستان زندگی درام کاراکترهاست که از هر بعدی به آن نگاه کنید جا برای کنکاش دارد.
گفتنی است که در رزوهای اول اکران بازخوردهای متفاوتی از این فیلم به گوش می رسید. اما در نهایت ثابت شد که « افسانه های پاییز» یکی از بهترین فیلم های ملودرام است که با احساسات بیننده بازی کرده و به طرز باورنکردنی با مرزهای اخلاق و اعتقادات بازی می کند.
سایت 25 years lator در خصوص این فیلم اینطور نوشته که: « افسانه های پاییز یکی از اولین آثر سینمایی در ژانر ملودارم است که بدون ذره ای کاستی در حوزه رمانتیک، داستان سرایی شجاعانه ای از حماسه هم دارد». این فیلم همه چیز را یکجا دارد. فیلمی که هیچ وقت از مد نمی رود!
حالا می رویم سراغ هنرنمایی ستاره مطلب امروزم، آنتونی هاپکینز! راجر آلبرت نقش آفرینی هاپکینز را در فیلم اینگونه توصیف کرده: «یکی از بازی های خاص هاپکینزی که هر چشمی را مسحور خودش کرده و با چاشنی هنرنمایی بی کلام، تهدید را به داستان فیلم القا می کند».
بازی هاپکینز در این فیلم دقیقا همانی است که باید باشد. اصالت و نقاط عطف خاصِ «افسانه های پاییز» هرگز بدون حضور شخصِ او میسر نمی شد.
مطالب پیشنهادی: بهترین فیلم های انگیزشی
10. فیلم تیتوس (Titus)
فیلم تیتوس (Titus)، بهترین فیلم آنتونی هاپکینز است. پلات اصلی فیلم تیتوس ساخته جولی تایمور در سال 1999 از یکی از عجیب ترین و سیاه ترین نمایش نامه های شکسپیر اقتباس شده است. در واقع تیتوسِ ساخته تایمور، شکسپیرِ سورئال شده در قالب تجربه ای فراموش نشدنی است. داستان از این قرار است که تیتوس (آنتونی هاپکینز)، یک رومی عادی، شورش می کند و در انتقام قتل پسرش از تامورا (جسیکا لانگ) تبدیل به مردی ترسناک و انقلابی می شود. تیتوس و تامورا در صحنه ای حماسی و پر تنش با هم درگیر می شوند و نتیجه اش می شود فیلمی پر از خونریزی، قتل و آدم کشی بالاجبار!
اگر از آن دسته آدم هایی هستید که می توانند این همه خشونت را تحمل کنند پس این فیلم قطعا برای شما ساخته شده است. تیتوس آمیخته ای از شجاعت و افول، پارادوکسی از سکانس های تلخ و کمیک، تصادم گذشته و آینده، گداخته شده در تب و تاب هنر شعر شکسپیر، تندیِ وحشی گری و زیباییِ ادبی است.
هضم تمام این حس ها در کنار هم سخت است. پس اگر تاب رو به رو شدن با فیلم های سیاه، عجیب و تا حدودی تندرو را دارید بهتر از «تیتوس» برای شما پیدا نمی شود.
و با در نظر گرفتن تمام این فاکتورها می رسیم به انتخاب هاپکینز برای ایفای نقش تیتوس! تایمور به کسی نیاز داشت که عظمت تدخویی نمایشنامه های شکسپیر را قالبی از خویِ آدم کشی و وحشیِ گریِ انسان ها به تصویر درآورد و هاپکینز درست همان بهترین گزینه ممکن برای تایمور بود!
راجر آلبرت منتقد سینما در مورد انتخاب هاپکینز برای این نقش گفته: «هاپکینز و تیتوس مشترکات اخلاقی زیادی با هم داشتند. هاپکینز، تیتوس را زنده کرده است! درست مانند هانیبال لکتور در فیلم سکوت بره ها! مردی قابل ترحم اما باهوش و رها شده که از درون خاکسترها سر بر می آورد».
«تیتوس» شرح تمام توصیفاتی است که برایتان نوشتم. شاید بتوان بعضی فیلم ها را دوبار دید اما تیتوس هاپکینز را بیشتر از یک بار نبینید.
9. فیلم شیری در زمستان (The Lion in Winter)
این فیلم که در سال 1968 اکران شده داستانِ توالیِ جانشینی در میان فرزندان بالغ کشیش ها در دوران پادشاهی هنری دوم و النور از آکویتین است. این فیلم یکی از اولین آثاری بود که آنتونی در آن نقش اصلی را بازی می کرد. در واقع این فیلم بود که به او فرصت درخشیدن در نقش ریچارد شیردل را داد.
این فیلم تاریخیِ لوکس آمیخته ای از حقایق تلخ انگلستان در سال 1183 است. «شیری در زمستان» یک فیلم سنتی خانوادگی است که با پلاتی طولانی می تواند گزینه خوبی برای شب های گردهمایی شما و عزیزانتان باشد. رناتا آدلر یکی از منتقدین سینما در مصاحبه با نیویورک تایمز اینگونه گفته که تماشای این فیلم لذت بخش است. آنتونی هاپکینز در این فیلم هم بازی چهره های مشهور و به نامی مانند اٌتول و هپبورن بوده اما در عین حالی خیلی خوب توانسته است جایی برای خودش باز کند. در سال 1968 و حتی سال ها پس از آن رسم نبود که از بازیگران جوان برای ایفای نقش های مسن استفاده کنند. اما هاپکینز در این زمینه هم موفق بوده و خیلی خوب توانسته است نقش ریچارد شیردل را که در واقع خیلی از او بزرگتر بوده بازی کند.
دیالوگ های تند و تلخ و سکانس های به یاد ماندنی زیادی در این فیلم هست که برای همیشه «شیری در زمستان» را زنده نگه می دارد. این فیلم شانسی بود که به در خانه هاپکینز زد و او هم به بهترین نحو ممکن از آن استفاده کرد.
8. فیلم شاه لیر (King Lear)
شاه لیر، تولید شده در همکاری دو کمپانی بزرگ بی بی سی و آمازون، یکی از بهترین هنرنمایی های آنتونی هاپکینز است؛ فیلمی که احدی روی این کره خاکی نباید از دستش بدهد! داستان شامل شاه، پدرانش، دخترانش و تمام جانشینانی می شود که کابوس آباد آن زمان را می سازند. قصری که ترس در برج و باروهایش نفس می کشد. در قلمرو پدشاهی شاه لیر ارتشی دیکتاتوری حکومت می کند که با اهرم زور همه چیز را کمترل می کند. البته داستان از جایی خطرناک می شود که این قدرت رو به افول می گذارد.
بازی در نقش شاه لیر، یکی دیگر از نقش هایی است که هاپکینز برای آن متولد شده بود. با این وجود جای هیچ تعجبی ندارد که در این فیلم او را غرق در نقشش ببینید.
سم ولاستوس نویسنده روزنامه گاردین در این مورد می نویسد: «هاپکینز در حال حاضر 80 ساله است! شاه لیر زنده! یک لحظه خشمگین، پر سر و صدا و بی رحم و لحظه بعد، آرام، دلسوز و مهربان. شاید هم در آن واحد بتوان تمام این حس ها را درک کرد! و این یعنی هنرنمایی مسحور کننده هاپکینز».
البته درخشش هاپکینز در این فیلم با بازی ستارگان هم بازی اش امیلی واتسون، اما تامپسون، فلورانس پیو، جیم برادبنت، توبیاس منزیس و کریستوفر اکلستون همراه شده است.
بیشتر بخوانید: بهترین فیلم های عاشقانه غمگین
7. فیلم ثور: رگناروک (Thor: Ragnarok)
قطعا نباید، در لیست بهترین فیلم های آنتونی هاپکینز، راگناروک را جا انداخت. سری قبلی فیلم « ثور: دنیای تاریک» کم کم در حال فراموشی بود که «راگناروک» بار دیگر به این افسانه جان داد. البته با کمی چاشنی طنز و مقداری هم رنگ و لعاب بیشتر در عین حفظ همان حس های افسانه ای! هیچ صحنه ای بهتر از جنگ در پل رنگین کمان آزگارد همراه با آهنگ مهاجران زپلین نمی توان پیدا کرد.
در زمان اکران فیلم تمام منتقدین هم صدا بودند که «راگناروک» فیلمی برنده است.
جیمز دایر از امپایر، فیلم را اینگونه توصیف کرده است که: «درست مانند رویای تبی فراگیر، راگناروک شما را اسیر خودش می کند. راگناروک کوکتلی است که برای آماده شدنش تمام قواعد زیر و رور شده! فقط کافی است دماغتان را بگیرید و یکدفعه از اول تا آخرش را سر بکشید تا ببینید چه معجون اصلیی از دنیای کمدی به خوردتان داده اند».
البته گفتنی است که نقش آفرینی هاپکینز به عنوان اٌدین در این فیلم قطعا بخش بزرگی از موفقیتش است. دو فیلم اول از سری فیلم های ثور واقعا فرصت خوبی در اختیار این ستاره گذاشتند تا احساسات خاق العاده و اصیلش را بروز دهد و به این وسیله شکسپیر را در صحنه زنده کند. اما در «راگناروک» همه چیز عوض می شود! اٌدین با تمام شخصیت های قبلی فرق دارد. و هاپکینز به طرز باور نکردنی این تغیییرات شخصیتی را پذیرفته و به بهترین شکل ممکن با هنرنمایی اش بروزشان می دهد. فرقی ندارد کارگردان ثور، تایکا وایتیتی از هاپکینز چه بخواهد! او همیشه برای اجرای هر نقشی آماده است.
لوکی بودن یا اٌدین بودن برایش کاری ندارد. می تواند در یک لحظه آنقدر شوخ شود که بهترین سکانس های طنز یک فیلم را رقم بزند. و جالب است بدانید که هاپکینز می تواند در همان لحظه، مانند پدری که آخرین رازش را به فرزندانش می گوید جدی و گاهی هم ناراحت کننده باشد! نتیجه نهایی اش هم می شود عملکردی افسانه در فیلمی که بازسازی از یک افسانه است!
6. فلیم هاواردز اندز (Howards End)
یکی از استادانه ترین اقتباس ها از رمان ای. ام. فاستر همین فیلم است. داستان از این قرار است که روث ویلکاکس (رنسا ردگریو) در بستر مرگ مارگارت (اما تامپسون) تصمیم به ترک خانه می گیرد. این تصمیم او یعنی شکستن تابوی طبقات اجتماعی! البته همسر روث، هنری، که مردی تاجر و خیلی هم منطقی است و هاپکینز نقشش را بازی می کند اصلا از این تصمیمش راضی نبوده و حاضر هم نیست با آن موافقت کند. هنری، در عین تعجب همه و در حرکتی انقلابی با مارگارت ازدواج می کند. خواهر مارگارت، هلن، هم مرزهای طبقات اجتماعی را می شکند و عاشق مردی از طبقه کارمندان می شود. هنری با خواهر همسرش هم درگیری دارد.
این فیلم لاکچری آنقدر چیزهای عجیبی برای ارائه دارد که می تواند نگاهتان را به خودش خیره کند. کاراکترها واقعی هستند و با وجود عصا قورت داده بودن شما به راحتی حس می کنید که روزی زنده بوده و نفس می کشیدند. حقیقت تلخ آن روزها که ریاکاری و تزویر بوده هم به خوبی در فیلم نمایش داده می شود.
«هاواردز اند» نام خانه این خانواده و نامی است که برای این فیلم موفق انتخاب شده است. از همان ابتدا هم پیش بینی می شد که فیلم خیلی موفق از آن در بیاید و در نهایت هم در 9 رشته نامزد شده و 3 اسکار را با خودش خانه برد. تاثیر نقش آفرینی هاپکینز در این فیلم غیر قابل چشم پوشی است؛ مردی ساده که شیطان مسلم نیست اما اشتباهاتی دارد که منجر به آسیب رساندن به خود و خانواده اش می شود.
نیویورک تایمز در مورد هنرنمایی هاپکینز در این فیلم گفته: « گویی آقای هاپکینز بخشی از عمرش را در همان دوران زندگی می کرده است». از من که بپرسید می گویم اختلاف بین ظاهر و باطن است که این فیلم را به یکی از باید هایِ دیدن برای کسی تبدیل می کند.
5. فیلم بازمانده روز (The Remains of the Day)
«بازمانده روز» شرح زوایای داخلی زندگی یک مرد انگلیسیِ معمولی است که همیشه پشت پرده قرار دارد؛ یک آبدارچی! آنتونی هاپکینز در این فیلم نقش استیون را بازی می کند. مردی که مدت هاست خدمتکار دارلینگتون هال است و حالا به قدم های آخر زندگی اش نزدیک می شود. این مرد در طول زندگی اش تغییرات زیادی کرده و حالا در پایان راه به این نتیجه می رسد که درخشان ترین روزهای عمرش همان گذشته ای بوده که پشت سر گذاشته!
استیونز به سفری در حاشیه شهر فرستاده می شود که خدمتکار دارلینگتون هال، خانم کنتون (اما تامپسون) را سر کارش برگرداند. این سفر او را با یاد روزهای کاری خودش می اندازد و استوینز را به این مهم می رساند که زندگی اش را واقعا هدر داده است.
این فیلم تلخ و شیرین نگاهی همزمان به تاریخ دنیا و زندگی مردی است که در طول عمرش همیشه در تکاپو بوده اما کمترین توجه را به خودش جلب کرده! همگی خیلی خوب می دانیم که بازیگران اصلی هستند که این مدل فیلم ها را می گردانند. و خوشبختانه این فیلم آنقدر خوش شانس بوده که آنتونی هاپکینز را به عنوان ستاره اصلی در اختیار داشته باشد.
هالیوود ریپورتر در مورد این فیلم برتر آنتونی هاپکینز، می گوید: «نقش آفرینی خارق العاده ای که مانند ماراتنی در سرتا سر فیلم جاری شده است. از چشمان نافذ هاپکینز گرفته تا زبان بدن و حالت های صورت!» نتیجه نهایی هم می شود فیلمی چند لایه و پیچیده بدون اینکه حتی پلاتی شگرف در میان باشد. اینگونه است که فیلمی مانند «بازمانده روز» هم بر دل ها و هم بر ذهن ها تاثیری فراموش نشدنی می گذارد!
4. فیلم سرزمین سایه ها (Shadowlands)
داستان «سرزمین سایه ها» داستانی رمانتیک، خوش ساخت و اصیل از ارتباط بین نویسنده داستان نارنیا، سی. اس. جک لوییس و همسرش، جوی دیویدمن گرشام است. داستان این عشق زمانی آغاز می شود که جک زندگی مجردی خیلی خوبی دارد و اصلا هم به فکر شروع رابطه جدی با کسی نیست. نقطه اوج داستان زمانی است که جک هنوز نمی داند عاشق شده که نتیجه تست سرطان جوی مثبت می شود. این جاست که جک تمام اعتقادش به خدا و معنای زندگی را از دست می دهد و همه چیز برایش زجرآور می شود.
هاپکینز در این اثر هم استادانه هنرنمایی می کند تا جاییکه مجله ورایتی در موردش می گوید: « آنتونی هاپکینز بار دیگر مهر تاییدی به کارنامه استعدادهای هنری اش زده. موسیقی در صحبت های این ستاره جاری است و هیچ اجبار و اکت مصنوعی نمی توان در بازیگری اش پیدا کرد. هر چه هست از دل و جان است که بر دل و جان مخاطب می نشیند».
نیویورک تایمز هم کم کاری نکرده و در مورد بازیگری هاپکینز در این فیلم اینگونه نوشته که: «هنر هاپکینز را در این فیلم تنها با یک کلمه می توان توصیف کرد؛ عالی و بس! بازی هاپکینز در این فیلم ترکیبی از بیان پیدا و احساسات پنهان است؛ آنقدر عمیق که تمام ذهن مخاطب را با غم کاراکترها در تک تک سکانس ها درگیر کند».
هسته احساسی فیلم حس عشقی است که هاپکینز برای حفظ کردنش تقلا می کند. «سرزمین سایه ها» یک تراژدی است اما در عین حال به تک تک مخاطبینش یادآوری می کند که باید در لحظات سخت زندگی به صدای قلبمان گوش دهیم و گاهی هم تسلیم سرنوشت شویم. وقتی عاشق می شوید دروازه های قلبتان را به روی اقیانوسی از رنج ها باز کرده اید. هاپکینز در این فیلم نشان مان می دهد که همین عشق رنج آور چطور می تواند موجودی «انسان تر» از ما بسازد!
مطالب پیشنهادی: بهترین فیلم های درباره هوش مصنوعی
3. فیلم پدر (The Father)
به جرات میتوان ادعا کرد که فیلم پدر، از شاهکار های آنتونی هاپکینز است. سال 2020 به اندازه کافی تراژیک بود و با اکران فیلم «پدر» ساخته فلوراین زلر همه چیز دردآورتر شد. این فیلم داستان زندگی مردی مسن است که خاطراتش را از دست می دهد. آنتونی هاپکینز در این فیلم نقش آنتونی را بازی می کند؛ مردی که با بیماری فراموشی دست و پنجه نرم می کند. نه اشتباه نکنید! قرار نیست به عنوان بیننده یکجا بنشینید و فیلمِ فراموشی مردی مسن را تماشا کنید. شما به عنوان بیننده وارد زندگی کسی می شوید که دنیایش غیر واقعی، رنج آور و پر از توهم است. شما هم همراه با آنتونی فراموشی می گیرید! نتیجه کار هم که نیازی به گفتن ندارد! فیلمی که تماشا کردنش به شکل باور نکردنی سخت است.
امکان نداشت کسی غیر از هاپکیزنز بتواند در این فیلم به چنین استادی هنرنمایی کند. «پدر» از جمله فیلم هایی است که با استعداد و توانایی بازیگر اصلی اش زنده می شود یا درست آن روی سکه، می میرد! و به جرات می توان گفت که غرق شدنِ باور نکردنیِ آنتونی هاپکینز در این فیلم است که آنتونیِ «پدر» را زنده کرده! هاپکینز در این فیلم همه چیز هست غیر از خودِ واقعی اش!
اوِن گلیبرمن در این باره می نویسد: « هاپکینز، به شکل باور نکردنی عالی است. لحظه ای پر از اطمینان و امید و لحظه ای دیگر، غرق در ترس و ناباوری! آنتونی در این فیلم چیزی بیشتر از خاطراتش را از دست می دهد. او خودش را از دست می دهد. خوبی اکتینگ هاپکینز در این است که هر نقشی بازی کند برای من و شمای مخاطب قابل باور و زنده است».
با وجود رقابت شدید در دنیای هنرپیشه ها، هاپکینز این مردِ پیرِ سینما توانست برای بازی در این نقش اسکار بهترین بازیگر مرد را از آن خود کند. ممکن است خیلی ها بگویند کار آنتونی هاپکینر دیگر در دنیای پرده های نقره ای به سر آمده، اما من می گویم تا به حال بهترین از این نبوده و کسی چه می داند شاید بهتر هم شد! موفقیت این ستاره در آثارش از ماندگاری و تلاشش در طول زمان حاصل شده. فیلم هایش یکی پس از دیگری بهتر و بهتر می شوند و انگار خستگی و زمان روی این انسان هیچ تاثیری ندارد!
«پدر» مثل آواز یک قو بی همتاست؛ اما پای نقش آفرینی های هاپکینز که در میان باشد همیشه جایی برای بهتر شدن هم خواهد بود…
2. فیلم مرد فیل نما (The Elephant Man)
یکی دیگر از آثار فراموش نشدنی کارگردان افسانه ای سینما دیوید لینچ «مرد فیل نما» است. این فیلم در خصوص زندگی مردی است به نام جان مریک (جان هرت) که زندگی اش تحت تاثیر ناهنجاری های فیزیکی بدنش ملال آور شده است. مریک مانند موجودی عجیب الخلقه در قفسی زندانی شده، مورد سو استفاده قرار می گیرد و به نمایش گذاشته می شود. البته تا زمانی که مورد توجه سروان فردریک تریوز (آنتونی هاپکینز) قرار می گیرد. تریوز می خواهد مریک را مورد مطالعه قرار دهد، البته مطالعه دنیای پزشکان هم کم از نمایش دادن در قفس ندارد.
تریوز یکی از بهترین نقش آفرینی هاپکینز در دنیای سینما است. این ستاره به خوبی توانسته چالش های پیش روی سروان تریوز را به نمایش بگذارد. از یک طرف نیت های تریوز خیر هستند اما از طرف دیگر سروانِ داستان می ترسد که او هم مانند یکی دیگر از صاحبان مریک، فقط در حال سو استفاده از این انسان بیچاره باشد.
پائولین کیل در مورد نقش آفرینی هاپکینز در این فیلم اینگونه نوشته که: « هاپکینز در این فیلم خارق العاده، شکننده و بسیار متناقض عمل کرده است. هنری که در آن واحد تمام این ویژگی ها را داشته باشد شایان ستایش است». نقش آفرینی هاپکینز و هرت در این فیلم آنقدر خوب است که آرزو می کنید ای کاش بیشتر در کنار هم فیلم بازی می کردند.
البته که پلات فیلم هم خیلی قدرتمند است. لینچ از ان دسته کارگردانانی است که از احساست سطحی و زودگذر در فیلم هایش استفاده نمی کند. احساسی که در این فیلم پدید می آید واقعی و اصیل است. اسلنت در این مورد می نویسد: «لینچ استاد راوی گری داستان های عاطفی است. در این فیلم هم مانند باقی آثارش مخاطب درک می کند که داستان مریک تا چه اندازه ناراحت کننده و دلگیر است. هر سکانسی در این فیلم به تخیله روانی می رسد آنهم بدون اینکه ناراحتی یا خوشحالی به درجه غیر قابل باور بودن برسند. یعنی تعادل در ترکیب حس ها به معنای واقعی کلمه! همین تعادل و بالانس است که به بیننده کمک می کند ارزش رویایی با تجربه های تلخ مریک را بداند. اگر چنین تعادلی در کار نبود هیچ کس نمی توانست تا آخر کار تماشای فیلم دوام بیاورد».
بیشتر بخوانید: بهترین فیلم های آل پاچینو
1. سکوت بره ها (The Silence of the Lambs)
و در آخر به بررسی فیلم سکوت بره ها، بهترین فیلم آنتونی هاپکنیز می پردازیم. روان شناس آدم خوار، دکتر هانیبال لکتر، یکی از آن شخصیت های بدی است که به یاد می مانند و اتفاقا خیلی هم دوست داشتنی هستند؛ کاریزماتیک، نابغه، ترسناک و صد البته سو استفاده گر! البته بازیگر های بسیاری نقش هانیبال را اجرا کرده و انصافا کارشان هم خوب بوده است از جمله برایان کاکس در «Manhunter» و مدز میکلسن در «Hannibal». اما هیچ کاراکتری به اندازه هاپکینز در نقش هانیبالِ فیلم « سکوت بره ها» شاخص نیست! از همان لحظه اولی که کلاریس استرلینگ، هانیبال را درون سلولش می بیند محو حضور ترسناکش خواهید شد.
شاید باورش برای شما کمی سخت باشد اما هاپکینز تنها 16 دقیقه در این فیلم بازی کرد و برای همین 16 دقیقه اسکار بهترین بازیگر نقش مرد را تصاحب کرد. هر کسی که «سکوت بره ها» را دیده باشد به این داستان اعتراف می کند که انتخاب او برای این جایزه به حق و درست بوده! راستش را بخواهید هاپکینز آنقدر توانمند است که برای گذاشتن اثری چنین فراموش نشدنی اصلا به زمانی بیشتر از این نیاز ندارد. هانیبالی که هاپکینز خلق کرده بهترین تجربه از دیدن یک فیلم است، بیان هر دیالوگش در این فیلم آنقدر عالی است که سوخت و هیجان ادامه دادن فیلم را برای چشمان هر بیننده ای فراهم می کند!
جدایی از درخشش ستاره وار هاپکینز در این فیلم، «سکوت بره ها» کلا اثر خارق العاده ای است. درک هر مخاطبی از وضعیت ترنس ها با دیدن این فیلم به چالش کشیده می شود. هامونی کلانگلو، منتقد این عرصه، شخصیت چالش برانگیز بوفالو بیل را که توسط تد لویل به تصویر کشیده شده مورد بررسی قرار داده است. تنها این ها نیست. کلاریس استرلینگ یکی از خاص ترین و بهترین نقش های سینمایی است که توسط خانمی اجرا شده. شخصیتی که ترس را در دل مخاطب می نشاند! این را هم بگویم که هاپکینز برای بازی در این فیلم جایزه بهترین بازیگر نقش بد مرد را در فستیوال انستیتو فیلم آمریکایی از آن خود کرده است. پس نه این فیلم، نه هانیبال لکتر را دست کم نگیرید! چون پشیمان خواهید شد!|