متن شعر میلاد امام سجاد، لطیفیان و سازگار
5 شعبان میلاد با سعادت امام سجاد (ع) می باشد. امام سجاد امام چهارم ما شیعیان می باشد.امام سجاد معروف حضرت امام زین العابدین (ع) نیز می باشد. به مناسبت تولد امام سجاد (ع) در ادامه چند متن شعر میلاد امام سجاد نوشته شده است.
متن شعر میلاد امام سجاد
پنجم شعبان رسیدهعاشقان گلآمده
دردمندان جهان وقت توسّل آمده
نور حق شد جلوه گرامشب
نخل دین شد پر ثمر امشب
یاعلی بن الحسین مولا
موسم شادی و شور است پنجم شعبان رسيده
ازسوي خالق يكتا مظهر يزدان رسيده
نور سرور آمد امشب نجل احمد آمد امشب
چارمين نور ولايت چون محمّد آمد امشب
يا علی بن الحسين (ع)
تو سفير كربلايي روح صبر و استقامت
تا صف محشر علي جان ميرسد بر جان پيامت
اي صبور آل عصمت
نور تو انوار رحمت
تو نشان دادي در عالم
شيعه دارد جاه و عزت
يا علي بن الحسين(ع)
شعر تولد امام سجاد (ع)
از قدوم این پسر بیت الولا گلشن شده
دیده مولا حسین بن علی روشن شده
شهربانو قمرآورده
برحسین گل پسر آورده
یاعلی بن الحسین مولا
در گلستان نبی بار دگر گل وا شده
ازکرامات خدا مولا حسین بابا شده
درجهان نور مبین آمد
شیعه را حبل المتین آمد
یاعلی بن الحسین مولا
شكر الله حق نهاده مهر او اندر سرشتم
شهر زيباي پيمبر شد بقيع او بهشتم
گل ياس بي قرينه مهر تو دارم به سينه
در شب ميلادت ای گل دعوتم كن به مدينه
متن شعر میلاد امام سجاد
شهربانو بوسه ميزد بر رخ زيبای فرزند
امشب از شوق نقش بسته بر لبانش گل لبخند
امشب از ره مه رسيده
نور حق از ره رسيده
شادمان گشته حسین بن علی از دیدنش
دل بَرَد از مادر خود لحظه خندیدنش
زد حسین بوسه بروی او
مادرش شد مست بوی او
یاعلی بن الحسین مولا
امشب از لطف خداوند از مدينه كرده ام ياد
شهر يثرب پر زشادي گشته از ميلاد سجاد
كرده حق به ره عنايت
سرزده ماه ولايت
آمده پور حسين
چارمين شمس هدايت
باز درهای رحمت وا شد
توی مدینه غوغا شد
این ورد همه لبها شد
که حسین بابا شددوباره ستاره داره میباره از عالم بالا
صلهی همهی گداها رو میده حضرت سقا
اومده بهار دل بیقرار و دلبر ارباب زیبا شده دنیاتوی این خونه بازم مهمونم
دوباره زیر لب میخونمخورشید رو زمین
یا زین العابدین
شعر میلاد امام سجاد لطیفیان
ما همان یا کریم بام شما
جبرئیل قدیم بام شماصبح روز نخست خواندمتان
چقدر آشناست نام شماصبح روز ازل حوالی نور
سجده کردیم بر کدام شما؟من حلالم بود حلال شما
من حرامم بود حرام شماچهارده قرن دست هیچ کسی
دل ندادم به احترام شمابه شما معدن کرم گفتند
و به ما سائل حرم گفتندپر من بال و بال من پر شد
پر و بالی زدم کبوتر شدبه نفس های حضرت سجاد
حالمان خوب بود و بهتر شدسحر پنجم عبادت بود
کوچه های خدا معطر شدمردی از سمت ابرهای دعا
آمد و خشکی دلم تر شدآمد و با خودش کتاب آورد
او امام آمد و پیمبر شدمردی از سمت آفتاب آمد
با مفاتیح مستجاب آمدآمده تا مرا تکان بدهد
چشم گریان به این و آن بدهدآمده روی پشت بام سحر
با صدای خدا اذان بدهدبشکند میله قفس را تا
بالها را به آسمان بدهدبا خودش مصحف نور آورده
تا خدا را به ما نشان بدهدبه نگاهش دخیل می بندیم
تا مناجات یادمان بدهدای مسیر سبز نجات
بر مناجات کردنت صلواتای مناجات و ای نسیم دعا
راه نزدیک ما به سمت خداای که دریا کنار تو قطره
قطره با یک نگاه تو دریانذر سجاده قدیمی توست
چهارمین رکعت نوافل ماای امام علی دوم من
ای امام چهارم دنیامرد شب زنده دار سجاده
مرد محراب التماس دعااز تو بوی نماز می آید
بوی راز و نیاز می آیدمادرت آفتاب حجب و حیاست
شرف الشمس سید الشهداستمایه آبروی ایران است
افتخارم همیشه ام به شماستاز تو و مادر تو این دل ما
عاشق خانواده زهراستیک سفر پیش ما نمی آیی
سفر مادری تو اینجاستتو عجم زاده ای تو فامیلی
پس حرم سازی ات به گردن ماستتو در این سرزمین گلکاری
به خدا حق آب و گل داریآفتابی که حق کشیده تویی
جلوه ای که کسی ندیده توییبا ظرافت، خدای عز و جل
بی نظیری که آفریده توییآنکه با کفه تولایش
پای میزانمان کشیده توییشب اسیر هزار رکعت تو
به خدایت قسم پدیده تویینخلهای بلند نخلستان
بارش رحمتی که دیده توییبا دعای غلام دارد
آسمان مدینه می بارد
شعر میلاد امام سجاد کودکانه
امام چارممون
بود امام سجاد
او رهنمای دین است
امام متقین است
بهترین بندگان
او زین العابدین است
ماه پشت ابر نشسته
دستاشو برده بالازیر لب خود داره
دعا می خونه حالاسلام ماه مدینهقلب
که می کنی تو دعاخبر بده کی امشب
قدم گذاشت به دنیاسید ساجدینه
امام عارفینهآقا امام سجاد(ع)
امام چهارمینه
ماه ماه میلاد سه گل
ماه ماه میلاد سه نورماه ماه میلاد بهار
ماه ماه شادی ماه شورهمسایه ی رنگین کمون
آبی شبیه آسمونروی لبش ذکر و دعا
مردی همیشه مهربونبهار شکفته تو صداش
به آسمون میره دعاشفقط خدای مهربون
جاریه توی لحظه هاشستاره ی چهارم دین
سجاده
امام زین العابدین
سجاده
همدم سجاده ی نور
سجاده
عابد ترین مؤمنین
سجاده
گُلی در باغ پژمرد
که او خوشبوترین بود
کسی از این جهان رفت
که زین العابدین بود
پر از گل شده
هر جای زمین
به دنیا اومد
زین العابدین
ماه ماه میلاد سه گل
ماه ماه میلاد سه نورماه ماه میلاد بهار
ماه ماه شادی ماه شورهمسایه ی رنگین کمون
آبی شبیه آسمونروی لبش ذکر و دعا
مردی همیشه مهربونبهار شکفته تو صداش
به آسمون میره دعاش
ستاره ی چهارم دین
سجاده
امام زین العابدین
سجاده
همدم سجاده ی نور
سجاده
عابدترین مؤمنین
سجاده
معصوم ششم دین
سفیر حقّ، عابدین
جان امام حسین (ع)
آمده با شور و شین
پنجم شعبان رسید
به عالَمی جان دمید
عابد و ، روح دعا
مکتب دین را صفا
دیده بسی ماجرا
به خاکِ کَرب و بلا
گلان پرپر شده
به راه داور شده
ولی پس از کربلا
نماند یک دم، ز پا
به همره عَمّه ها
خواند بسی خطبه ها
به کوفه و شهر شام
نمود بر پا، قیام
ز دست دشمن آزاد
قلبِ همه شده شاد
کتاب او هادیه
صحیفه سجّادیه
شعر میلاد امام سجاد سازگار
نسیـم آورد بوی عطر بهاران
فضا گشتـه خرم چو روی نگارانسمـا ســرخ تر از رخ لالهرویان
زمین سبزتر از خط گلعذارانملک مشک افشاند از عطر گیسو
فلک بر زمین بارد اختر چـو بارانندا می دهد مـرغ شـب لحظه لحظه
که روشن شده چشم شب زنده دارانجمـال خدا را بــه بیـت ولایت
بیایید یاران ببینید یاران!عروس محمد علی زاد امشب
ولی خـدا را ولی زاد امشبالا ای همـه خلق عالم خدا را
خدا خوانده امشب شما را شما رابرآیید از پـرده تیرگی ها
ببینید بـی پرده روی خـدا رادر آغوش فلک نجات دو عالم
ببینیـد روشـن چراغ هدا راببینیـد در لیل پنج شعبان
رخ چارمین حجت کبریـا رابگردید دور حریم جمالش
ببینید هم مروه را هم صفا راامام شهیدان که جان است جان را
گرفتـه در آغوش، جان جهان رادل عالمی بسته بر تار مویش
ز شمس الضحی برده دل ماه رویشحیات است مرهون عیـن الحیاتش
بقا قطره ای کوچک از آب جـویشتو گویـی کـه از صبح روز ولادت
دمد وحی صاعـد ز نای گلویشننوشیـده مــی، ساقیان بهشتی
فتادنـد مستانه پای سبویشنبرده است تنهـا دل دوستـان را
که دشمن بود کشته خلق و خویشخصالش محمد کمالش محمد(ص)
جلالش محمّد جمالش محمّد(ص)سـلام علـی آل طاهـا و یاسیــن
به این خلق و این خوی و این عزّ و تمکینرخش مصحف فاطمه، حُسن، قرآن
پُر از «قدر»و«واللیل»و«والشمس»و«والتین»درود الهـی بـر آن خلـق نیکو
سلام محمّد بر آن خوی شیریننماز از خضوعش بـه پـرواز آید
دعا از نفس های او بستـه آذینبه سجـاده اش آسمان آورد سر
به ذکر دعایش خدا گوید آمینسلام خدا بر خضوع و خشوعش
قیام و قعود و رکوع و سجودشدرود خداونــد حی جلیلــش
به قدر و کمـال و جمال جمیلشعجب نیست در مسلخ عشق و ایثار
اگر بوسـه بـر دست آرد خلیلشعجـب نیست کز عرشۀ عرش اعلا
طـواف آرد از چارسو جبرئیلشسلاطین غلامش، خواتین کنیزش
طوایـف مریـدش، قبایل دخیلشحجـر شاهـد عـزت و اقتـدارش
هشـام ابـن عبدالملک ها ذلیلشبسا تخت شاهی فرو رفت در گل
کجا حاکم گل شود حاکم دل؟«هشام» استلام حجـر تـا نماید
در آن ازدحام خلایق نشایــدنه قدری که از وی شـود قدردانـی
نه کس بود تا کس بر او رهگشایـدبـه ناگاه دیدند آمـد جوانی
که پیوستـه او را حجر میستایدگشودند حجّـاج از چار سو، ره
کـه آن شاهـد حسـن یکتا بیایدیکی خواست تا سر به پایش گذارد
یکی رفـت تـا جان نثارش نمایدیکی گفت نامش چه باشد هشاما
حسد را نگرگفت: نشناسم او رابه ناگه «فرزدق» خروشید در دم
که: ایـن است نجل رسول مکرم!تو چون می کنی در مقامش تجاهل؟
من او را بـه از خویشتن می شناسمنمـاز اسـت بـی او گنـاه کبیره
ثواب است بی او خطـای مسلّمتعـالیم اسـلام از اوست جـاری
قوانین توحیـد از اوست محکمچراغی است بـر قلـۀ آفرینش
امام است بـر جملۀ خلـق عالمسلام و رکوع و سجود است از او
قنوت و قیـام و قعود است از اوامامی اسـت کو را امـم می شناسد
کریمـی اسـت کو را کرم میشناسدصفا، مروه، مسعی، حجر، حجر، زمزم
طـواف و مطـاف و حـرم مـی شناسدبیابان مکـه، منـا، خیـف، مشعر
سمـاوات و لوح و قلم می شناسدزمین می شناسد، زمان می شناسد
عرب می شناسد، عجم می شناسدیم و قطره و ماه و خورشید، او را
بـه ذات الهی قسم می شناسدسلام خدا بر اب و جد و مامش
مسلمان بود هر که داند امامشسلام ای سلام خدا بر سلامت!
درود ای کلام الهی، کلامت!تو هم سجده؛ هم سیدالساجدینی
که قلب حسین است بیتالحرامتمسلمان نباشم نباشم نباشم
ندانـم اگر بـر خلایق امامتسلام خدا بـر سجـود و رکوعت
درود خدا بـر قعـود و قیامتحجر بر در خانهات قطعه سنگی
مقـام آورد سـر بـه پای مقامتتو حَجّی صلاتی زکاتی جهادی
تو ممدوح با نامِ زین العبادیتو در تیرگی ها سـراج المنیری
تو همچون پیمبر، بشر را بشیریسمـاوات و عرشند در اختیـارت
تـو آزادۀ عالمـی، کی اسیـری؟تو در کنـج ویرانهها هـم بهشتی
تو در زیـر زنجیرها هـم امیریبه پای تو سر کرد خم «سربلندی»
تو تنها به نزدِ خدا سر به زیرییمِ هشت بحری و درِّ سـه دریا
ولی خداوند حیّ قدیـریتو «قدر» و «تبارک» تو «فرقان» و «نوری»
تو عیسـی تـو گردون تو موسی تو طوریتو با خطبه ات شام را شـام کردی
تو همچون علی فتح اسلام کردیتو از شـام، پیغام خون خـدا را
به هر عصر و هر نسل، اعلام کردیتو بـر روی دشمـن نمـودی تبسّم
تو حتی به «مروان» هم اکرام کردیتو دل پیش زخـم زبان هـا گشودی
تو دعـوت ز سنـگ لب بـام کردیتو در کوفه یک لحظه دخت علی را
بـه اوج خروشیدن آرام کردیتو با صبر و با حلم و با استقامت
بـه قرآن بقـا دادهای تا قیامتتو زمزم، تو مروه، تو سعـی و صفایی
تو فرزنـد کعبـه، تـو خیـف و مناییتو قرآن، تو احمد، تو حیدر، تو زهرا(س)
تـو در حسـن، آیینـۀ مجتباییامامـی و، پیغمبــری از تـو زیبد
کـه تنها پیـامآور کربلاییکلامت بوَد وحیِ صاعد چه گویم
تـو از پـای تـا سر کلام خداییدعـا بر دهـان و لبت بوسه آرد
همانا همانـا تـو روح دعـاییچه بهتر که «میثم» ثنای تو گوید
بـرای تـو خوانـد، بـرای تو گوید