Take a fresh look at your lifestyle.

خلاصه داستان حضرت ابراهیم در آتش برای کودکان به زبان ساده

گلستان شدن آتش بر حضرت ابراهیم در قران یکی از زیباترین داستان های دینی و بیانگر لطف و رحمت خداوند به بندگان خالص و واقعی خود می باشد. برای آشنایی کودکان با معجزه حضرت ابراهیم در آتش می توانید این داستان را به شکل ساده و کودکانه تعریف کنید. در این مطلب خلاصه داستان حضرت ابراهیم در آتش برای کودکان را با شما به اشتراک گذاشته ایم تا مورد استفاده قرار دهید.

داستان کودکانه حضرت ابراهیم در آتش

حضرت ابراهیم از بندگان خالص خداوند بود که بارها مورد آزمایش الهی قرار گرفت و هربار سربلند بیرون آمد. در قرآن نیز سوره ای بنام ابراهیم وجود دارد که با بیان داستان هایی، ایمان و خداپرستی او را به تصویر می کشد.

داستان حضرت ابراهیم که آتش برایش گلستان شد، نمونه ای زیبا از توکل به خدا و ترس نداشتن از غیر اوست که وقتی همگان انتظار دیدن خاکستر تو را دارند، تو از میان گلستانی همچون بهشت برخیزی و با آنان روبرو شوی. شنیدن قصه حضرت ابراهیم برای کودکان بیانگر نتیجه امید و توکل به خدا می باشد که می تواند هر نگرانی و اندوه را به پایانی خوش تبدیل کند. در ادامه با خلاصه داستان حضرت ابراهیم برای کلاس اول و ماجرای گلستان شدن آتش بر ایشان، همراه ما باشید.

همچنین می توانید چند داستان کودکانه درباره حضرت ابراهیم (ع)، مانند داستان حضرت ابراهیم و اسماعیل را در مینویسم دنبال کنید.

داستان کوتاه حضرت ابراهیم در آتش برای کودکان

قصه سرد شدن آتش بر حضرت ابراهیم داستانی سرشار از معجزه است که می تواند برای کودکان خیلی جذاب باشد. از این رو خلاصه داستان حضرت ابراهیم در آتش را در اختیار شما عزیزان قرار می دهیم.

حضرت ابراهیم دومین پیامبر اولوالعزم بود که در شهر اور بابل به دنیا آمد که پادشاه آن نمرود بود. مردم این شهر همه بت پرست بودند و به خدای یکتا اعتقادی نداشتند.

کودکی حضرت ابراهیم در کنار عمویش آذر گذشت که او هم بت ها را برای پرستیدن به جای خدا انتخاب کرده بود. اما حضرت ابراهیم با وجود سن کم، پرستیدن بت هایی که هیچ اختیاری از خود نداشتند و هیچ کاری از آنها ساخته نبود را بی فایده و اشتباه می دانست و خیلی دوست داشت تا به بقیه مردم و از جمله عمویش بفهماند که پرستیدن بت ها بیهوده است و دنبال یک فرصت مناسب بود.

به همین خاطر، روزی که همه مردم به بیرون از شهر رفته بودند، تبری را برداشت و به سوی معبدی که محل پرستش بت ها بود رفت. همه بت ها را با تبر شکست و تبر را بر روی دوش بزرگترین بتی که آنجا وجود داشت، قرار داد.

بعد از اینکه مردم بت های شکسته را دیدند خیلی عصبانی شدند و فکر همه آنها به سوی حضرت ابراهیم رفت. (تنها کسی از پرستش بت ها بیزار بود و همیشه آنها را از این کار منع می کرد)

پس به سراغ او رفتند. اما حضرت ابراهیم گفت تبر بر دوش بت بزرگ قرار دارد، پس حتما او بت ها را شکسته، چرا از خودش سوال نمی کنید؟!

همه تعجب کردند و گفتند چنین چیزی ممکن نیست، چون بت بزرگ نه می تواند حرف بزند و نه می تواند کاری انجام دهد. ابراهیم گفت پس چرا چیزی را می پرستید که هیچ کاری از او ساخته نیست؟ خیلی از مردم با این حرف به فکر فرو رفتند و گفتند ابراهیم درست می گوید.

نمرود که از کار حضرت ابراهیم (ع) خیلی عصبانی شده بود و از همه مهمتر می ترسید که ابراهیم همه مردم را خداپرست کند، دستور داد تا او را داخل آتش بیاندازند تا همه مردم ببینید که سرانجام مخالفت با بت ها و بت پرستی چیست.

دستور داد کوهی از هیزم آماده کنند و همه مردم جمع شوند تا سوختن حضرت ابراهیم در آتش را ببیند.

آن روز فرا رسید، همه مردم امده بودند تا ببینند فردی که بت ها را شکسته و در برابر نمرود نافرمانی کرده چگونه در آتش سوخته می شود.

اما حضرت ابراهیم هیچ ترسی نداشت و با خدا صحبت می کرد. او را با منجنیقی به داخل هیزم های آتش پرتاب کردند. حضرت ابراهیم به خدا گفت ای کسی که جز تو معبودی نیست به تو توکل می کنم و خودم را به تو می سپارم. در این زمان بود که خداوند به او فرمود: تو را نجات خواهم داد به آتش گفت: سرد و خاموش شو.
نمرود که منتظر بود سوختن حضرت ابراهیم را تماشا کند، ناگهان دید همه هیزم های آتش به درختان و شکوفه های زیبا تبدیل شده و نهر آب در آنجا روان است. حضرت ابراهیم به سلامت از داخل گلستان در حال بیرون آمدن است و خدا را شکر می کند.

به این ترتیب بود که حضرت ابراهیم با ایمانی که به خدا و وعده او داشت، از آتش نجات پیدا کرد.

همه مردم با تعجب به او نگاه می کردند و تصمیم گرفتند به جای بت ها، خدایی را بپرستند که آتش را برای حضرت ابراهیم به گلستان تبدیل کرده است.

همچنین بخوانید: داستان های قرآنی کوتاه کودکانه

مگ تک

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.